🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قدر مى داند كسی که…

(ثبت: 266354) آذر 28, 1402 

 

نوعى از غم در نگاه هر كسى پنهان شده
هركسى كه واقعا مصداق يك انسان شده

آدم از غم ها به شادى مى رسد، از شب به صبح
دردها گاهى به دست اشك ها درمان شده

حس زيباى رهايى از تن ديوار را
خوب مى فهمد كسى كه مدتى زندان شده

رقص در بين گلستان را به همراه نسيم
قدر مى داند گلى كه ساكن گلدان شده

قدر ساحل را غريق خسته اى فهميده كه
در دل شب سرنشين قايق شيطان شده

سرزنش هرگز نخواهد كرد مجنون را كسى
كه به جانش داغ ليلا شعله اى پنهان شده

قدر خورشيد و نگاه روشنش را آن كسى
خوب مى داند كه در بى راهه سرگردان شده

وعده داده آسمان بعد از تمام رنج ها
مى رسد روزى كه سختى هاى ما آسان شده

 

عظيمه ايرانپور

 

 

 

نقدها
  1. سلام و درود
    عرض ادب

    ــــــــــــــــــ
    دیدِ شخصی حقیر
    ــــــــــــــــــ

    آهنگِ ۱۵ هجایی

    گامِ ۴ هجاییِ تن‌تتن‌تن‌

    فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

    رمل مثمن محذوف

    قوافی:

    پنهان / انسان/ درمان /رندان/ شیطان/ پنهان/ سرگردان / آسان

    قوافی سالم امّا با توجّه به تنوع و نداشتن محدودیت در این مدل قافیه همچنین با در نظر گرفتن تعداد ابیات، سزاوارترست از تکرار قافیه *پنهان* پرهیز شود!

    ®کلمه‌های تکراری:

    کسی: ۵ بار
    غم: ۳ بار

    ®حروف ربط:

    که: ۷ بار
    به: ۵ بار

    ®حرف نشان:

    از: ۵ بار

    رای مفعولی:

    ۵ بار

    راستش بنده قائل براین عقیده و سلیقه‌ام که هر کلمه بیش از یکبار در شعر استخدام نشود، در مورد حروف ربط و غیره نیز همین نگاه‌و دارم و نهایت امر دو بار بهره‌مند میشم آنهم اگر بیت زیبایی از کار در آمده باشد،’و غیرازاین را سهل‌انگاری در سرودن می‌دانم، به‌نظرم می‌شود با انتخاب نوعی رفتارمندی شاعرانه شعر و شاعر را از به تکرار افتادن استخدام پرهیز داد، چرا که اکثر قریب به اتفاق این تکرارها پر کننده وزنند و کمتر دیدم بار مفهومی و موسیقیایی بر عهده داشته باشند، از طرفی فرموده‌اند‌: اگر تکرار بر قید و تبیین باشد مورد پسند شعرست نه تکرار پر کننده وزن که حتّی امکان دارد طعنه به حشو نیز بزند!

    حرف دیگر: از دید کمین بعضی واژگان مفردشان جمع است و جمع‌شان مفرد، مانند* اشک* و *غم* که باز سلیقه حقیر این‌‌است که نوعِ نوشتارِ مصراع و بیتم جمع یا مفرد بودن واژه‌ای را برساند تا از *ها* یٍ جمع بهره نبرم چرا که خود *ها*ی جمع نیز طعنه به پرکنندگی و خودکاری شدن اثر می‌زند!

    در کل شعر خوبی‌‌ست امّا راستش از عظیمه خانوم، شاعرِ با تجربه و تمام‌قدِ پاک‌سرا توقع بیشتری داشتم، بنابراین نقد و مته به‌خشاش گذاشتنم را پای علاقه‌ام به اشعارت در نظر بگیر و لاغیر!

    با اجازه این بیت را نیز تقدیم می‌کنم، یعنی: حقیر بودم مطلع را اینجوری مشق می‌کردم!

    غم اگر آزاد استخراج از انسان شده

    نقطه‌ای دارد که بی مورد بلایِ جان شده

    سلامت باشی

    سیدمحمدرضالاهیجی
    ساکوتی. هند. دهلی‌نو

    • عظیمه ایرانپور

      آذر 29, 1402

      سلام و عرض ادب
      سپاس از توجه و نکته سنجی شما
      با نظر و نقدتان کاملا موافقم و حتما در سروده های بعدی مد نظر قرار میدم
      از آموزش سخاوتمندانه ی شما صمیمانه سپاسگزارم
      اما در مورد پیشنهادتون
      واقعیتش خودم شعرهای روان و دلنشین برای عموم را بیشتر می پسندم
      بیت پیشنهادی شما به نظرم کمی دچار تعقید لفظی و مفهومی شده
      باز هم سپاس
      سسبز باشید و سربلند🌸

نظرها 10 
  1. سلام بر عظیمه ی عزیز
    زیبا سرودی

  2. طلعت خیاط پیشه

    آذر 28, 1402

    عظیمه خانم ارجمند
    درود بر شما زیبا سروده اید
    ❤️🌸🙏❤️

    • عظیمه ایرانپور

      آذر 29, 1402

      سلام طلعت خانم عزیز
      ممنونم از محبت
      و نگاه گرم شما🌷

  3. علی معصومی

    آذر 28, 1402

    ذر دل شب قایقش بازیچه طوفان شده
    ♡♡♡♡

  4. درود خانم ایرانپور
    قلمتان نویسا
    ان شاءالله با استفاده از نظر دوستان گرامی شاهد توفیق روز افزون شما باشیم🌹🌹

    • سلام بزرگوار
      سپاس از همراهی
      و لطفتون
      سبز باشید و سربلند🌷

  5. درود بر مهربانو ایرانپور گران ارج
    لب مریزاد
    غیر محسوس قد کشیدن قلم تان را در غزلسرایی دنبال کرده ام
    و این غزل , در شمار یکی از غزل های بسیار زیبای شماست.

    در فرایند تصویرسازی و مفهوم پردازی , همین که شاعر به مرحله ای برسد که به اندازه ی تصویرسازی و مفهوم پردازی اش , واژه به خدمت بگیرد و مهمتر اینکه در چیدمان درست اش بکار ببرد , به معنی این است که شاعر از آب و گل درآمده و به تجربه ی مورد نیازش در سرایش رسیده . و رسیدن به این مرحله , ساده و راحت نیست . نیاز به سالها ورز خوردن قلم دارد . که خوشبختانه شما خیلی وقت است به این مرحله رسیده اید .

    در این بیت:

    سرزنش هرگز نخواهد كرد مجنون را كسى
    (كه) به جانش داغ ليلا شعله اى پنهان شده

    اگر دقت کنید , در حین خوانش کل غزل , وقتی به مصراع دوم این بیت می رسیم , دقیقن در شروع مصراع دوم اش , یکجورهایی در موسیقی بیرونی ایجاد اختلال ریتمی احساس می کنیم . .
    حتی اگر ( که) را به عنوان کسره اشباعی ای در نظر بگیریم , و آن را هجای بلند فرض اش کنیم تا تبدیل به فاعلاتن بشود . باز هم آن اختلال ریتمی سرِ جای خودش باقی می ماند. و بر طرف نخواهد شد .. یعنی اختیار شاعری کمکی به موسیقی بیرونی ما نکرده است .. فقط یک مجوز صادر کرده است برای درست بودن تئوریک وزن .

    اختیارات شاعری , برای زبان در نظر گرفته شده اند تا زبان را با عروض هماهنگ کنند . یعنی علم عروض دارای نقصی در مطابقت با زبان ( زبانِ فارسی , عربی , تُرکی و دیگر گویش های ایرانی ) بوده است . و برای برطرف کردن آن نقص آمده اند و با اختیاراتی که به شاعر داده اند از او خواسته اند تا عروض را با زبانی که شعر می گوید هماهنگ کند . تا آن نقص با این اختیارات , برطرف شود .

    کلا عروض , پارامتری هست برای قالب گیری موسیقی بیرونی شعر در ارکان افاعیلی .

    و اختیارات شاعری , به شرطی درست هستند که علاوه بر برطرف کردن ایراد هجایی ارکان , به موسیقی بیرونی کمک بکنند . چون هدف اصلی , ارائه ی موسیقی بیرونی ست . نه مطابقت کردن زبان با عروض .

    در بیتی که به آن اشاره شد , (با در نظر گرفتن آن تصویر ذهنی ای که در سرودن آن بیت داشته اید) . باید چیدمان واژه ای را با تغییر و تعویض و تعدیل و همه ی آن شکردهای ویرایشی که بلدید , تصویر را سبک و سنگین کنید تا به چیدمانی برسید که اون اختلال ریتمی رو بتونه برطرف کنه .

    این اختلال اگر برطرف بشه , شاهد غزلی خواهیم بود که بصورت یکدست زیباست .

    👏👏👏👌🌹

  6. عظیمه ایرانپور

    بهمن 4, 1402

    سلام و عرض ادب
    خوشحالم که افتخار میزبانی
    شاعر توانا و فرهیخته ای چون شما نصیبم شد
    از توجه و لطف شما نسبت به سیاه مشقم صمیمانه سپاسگزارم
    شاگردنوازی کردید
    درمورد نکته ی ظریفی که سخاوتمندانه آموزش دادید بی نهایت ممنونم
    حتما درمورد اصلاح و ویرایش این بیت فکر می کنم🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا