میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قصه دیار سبزم در شمال …
(باعشق تقدیم به اهالی روستای هریکنده بابل)
قصه ای می گویم
از درون ، پراشتها
می کند همراهی ام
شعر من ، تا انتها
می نویسم ، روستا
مردمانش سخت کوش
از کشاورزش تا …
کودکی پرجنب و جوش
پیر مرد روستا
زخم دست و پر چروک
سینه سرشار از تلاش
هر بیانش راس و رک
کوشش جمعیتی
فصل شالیزاری اش
رتبه دارد در زمین
یکدل و همکاری اش
گرچه دورم از شمال
غربتم من در جنون
ذهن بیمارم ، گاه
می شمارد در درون
مهر و قلب مادرم
فکر فردای من است
در فضای خاطرش
دائم حرفای من است
پیر شده این مادرم
موهایش شد سپید
بر من دور از دیار
چشم به راه و پر امید
خم شده پشت پدر
خسته از درد تلاش
می رسد بر گوش من
ذکر قرآن و دعاش
طاهری را قصه ای است
از دیارش در شمال
در پی نامش ، کنند
از هریکنده سئوال
شاعر: میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم