![رضا محمدصالحی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_158.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هیچکس مثل تو در توطئه تدبیر نکرد
یوسفی خواب مرا مثل تو تعبیر نکرد
بین آغوش گناه و غم ِ زندان به یقین
هرکسی این نپذیرفت و در آن دیر نکرد
عشق تو مرز هواخواهی و عرفان بوده است
مگر این شُبهه زلیخای تو را پیر نکرد ؟
همچو رازی که مسیحای زمان آخر کار
جُلجتایی شد … و این مسئله تفسیر نکرد
نکند وعده ی دیدار به فردا بکشد
قصه ی غُصه نباید به درازا بکشد
یوسف گم شده ، از دیده ی نالایق ها
شده پنهان که دعاوی به یهودا بکشد
فصل اکنون ِمرا حمله ی سرمای حَسد
رو به زردی ببرد در تب ِ اغما بکشد
بستری از زر و سیم گنه آراسته بود
خواست تا نقشه برای خِرد ما بکشد !
” این همه نقش در آیینه ی اوهام افتاد ” !
کار عشاق نباید که به حاشا بکشد
کاش ای کاش زمان روی زمین بنشیند
طاقت صبر سرآید وَ عنان را بکشد
( رضا محمدصالحی )
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):