🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ناچار

(ثبت: 4623) مرداد 23, 1396 
ناچار

39 
مَن که دراینجا نشسته واژه بازی می کند

کوزه ی عمرش به سرعت،آب خالی می کند

 

روزهافکر شبِ قبل وچو شب شد فکر صبح
این سرِ وامانده دائم،حال،ماضی می کند

 

تا فراموشی بُوَد تجویز این دیوانگی
قلب دیوانه به گریه عقل،راضی می کند

 

چون به خودآمد دراین قصه جوانی رفته بود
کودکی هایش میانِ غُصه،شادی می کند

 

این قلم لبها بهم چسبیده وماتم زده
جوهرِاین بیت راناچار،جاری می کند
#فیروزه_رادمنشی 
4:05بامداد
96/5/23
 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا