🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به ناگفته هایم دلا گوش کن
در این درد دلها کمی هوش کن
ببین کز زمین و زمان خسته ام
در دل به روی همه بسته ام
شده از توانم فزون بار دل
شده زرد و پژمرده گلزار دل
پریشان فتاده در این غربتیم
گرفتار و در بند این محنتیم
در این روزگار عجیب و غریب
در این وادی پر ز مکر و فریب
که عزت فروشند و لذت خرند
به سوی گنه جسم و جان را برند
به هر خواری و خفتی تن دهند
فقط اهل دل زین گذرگه رهند
فرومایگان صاحب بخت و تخت
بر اهل یقین زندگی گشته سخت
هر آنکس که باشد صدایش بلند
فرومایگان در پی اش می روند
ز بس خورده اند لقمه های حرام
به دینار و درهم کنند احترام
چنان پست و ناچیز و کم مایه اند
به هر کار بی ارزشی پایه اند
به پندارشان از همه برترند
به هر مجلسی سرور و مهترند
چنان گشته بر عقلشان چیره نفس
که خود را بدانند عاری ز نقص
همه مکر و نیرنگ در کارشان
عجین گشته زشتی به کردارشان
چنان با تکبر قدم می زنند
تو گویی که نقشی رقم می زنند
چنان واژگون گشته افکارها
که گل گشته زندانی خارها
دلم بد گرفته از این روزگار
ز کردار این مردم نابکار
دلا بس کن این شکوه آرام باش
تو فارغ از این دام ایام باش
شهریور 95
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آذر 14, 1399
درودها
مثنوی بود در سرود خوب
ودر شکایت و شکوی با مضامین و اندرز وپند
وختام رفته در آموزش وتربیت وحرف روز بود وزمانه وبهنگام و
اما در شروع فعل مرکب هوش کن مقداری معنی را نمی رساند البته در شروع هم که بود این به چشم می خورد
و از طرفی می توانست با بیتی دیگر تعویض شود ویا اصلاح
و
کل شعر هم متعهد بود وهم موزون و خوب و بقول معروف پر پیمان وبا احساس وشعری تعلیمی محسوب بود البته مقداری مضمون ختام بی تفاوتی را تعلیم می داد که نقض غرض قلمداد بود
وموفق
با ارادت
پاسخ
آذر 15, 1399
سلام و عرض ارادت
سپاس از نقد ارزشمندترین.💐💐
پاسخ
آذر 14, 1399
💐🌹💐🌹💐🌹💐
پاسخ
آذر 15, 1399
سپاس از حضورتان💐💐
پاسخ
آذر 14, 1399
سلام و درود
بسیار زیبا
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌹🌿
پاسخ
آذر 15, 1399
سپاس از حضورتان💐💐💐
پاسخ
بستن فرم