🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ما شاعرِ شب هایِ پریشانِ بهاریم
وقتی بِوَزد باد به مویِ تو دچاریم
گاهی همه سهراب گَهی سازِ دو بیتیم
یا قاصدکِی خوش خبر از جانبِ یاریم
بیرق زده در لاله یِ لب هایِ تو، جوشیم !
بی سَر شدگان از نَفَست را نشماریم
روزی همه سَر خوش شده یِ” لامِ” وصالیم
شب گریه کنِ واژه یِ تردیدِ قراریم
پی جویِ همان گوهرِ روبندِ تو هستیم
یک کاشفِ مشتاق نداریم هزاریم
در فکرِ خلاصیم اگر تیز چو تیغیم!
در قُرص ترین نازکِ تابیده حصاریم
عقرب به مُرکب زده تا فال بکوبیم
آری تنِ کاغذ شده ما نقشِ قماریم
باید همه مجنون شده شاید بتوانیم
بر کویُ بیابانِ شما سر بگذاریم
هی شعر نگو شاعرِ دیوانه چه ریزیم
از قافیه در چنته یِ خود هیچ نداریم
رامشگرِ مَستیم اگر باد نبینیم
ما منتظرِ عنصرِ سوم، وَ چهاریم
میثم علی یزدی
بهار ۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
فروردین 17, 1402
درود بر شما
زیباست 🌹🌹
پاسخ
فروردین 17, 1402
روزی همه سَر خوش شده یِ” لامِ” وصالیم
شب گریه کنِ واژه یِ تردیدِ قراریم
ددودها جناب علی یزدی گرانقدر
پاسخ
فروردین 17, 1402
سلام و درود
بسیار زیبا
درودتان
در پناه خدا🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
فروردین 17, 1402
درود بر شما
زیبا قلم زده اید
پایدار باشید به مهر🙏🍃🌹
پاسخ
بستن فرم