🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در پیِ خود چه سال ها به سختی دویدهام
گمان شود به نقطهیِ هیچِ خود رسیدهام
در این دیار ، چه غریبانه ،کس مرا ندید
چرا که زیرِ بارِ ظلمِ دنیا خمیده ام
کویر خشک و سرد و تنها ، بی ستاره ای
سراب سبز رستن ام را به خواب دیده ام
چه فصل ها به زندگی ام دیده شدند باز
که بیشتر از آنچه باید محنت کشیده ام
من این مسیر را که رفتم به اعتماد او
چه بی مرام ها بدیدم و اینک بریده ام
رسیده ام به انتهایِ این ناگوار تلخ
ولی چه غم عمیق تر خودم را شنیده ام!
#سپیده_ط
97/5/4
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
آبان 10, 1398
🌿🌺🌸🌺🌸🌷🌸
درود ارجمند
بانو طالبی گرامی
روزگارت خوش و خرم
…
خودت میدانی
زندگی آیه درد است، خودت می دانی
مثل میدان نبرد است خودت میدانی
گاه پاییز و زمستان و گهی مثل بهار…
گاه بارانی و سرد است خودت میدانی
با خبر هستی و اگه شده ای کارش را
از وفایی که نکردست خودت میدانی
جفت شش داده ولیکن ششو بش هم دارد
مثل یک تخته نرد است خودت میدانی
ای بسا ناله که بر گور جوانمردان کرد
روزگاریکه نه مرد است خودت می دانی
خانه ی ماندن اولاد بشر اینجا نیست
روی هر پنجره گردست خودت می دانی
سبزی برگ درختان دو سه ماهست اما
اخرش یک رخ زرد است خودت می دانی
علی معصومی ۱۰ آبان ۱۳۹۸
پاسخ
آبان 11, 1398
درودها استاد گرامی
و سپاس بیکران برای شعر زیبایتان
پاینده باشید🌺
پاسخ
آبان 10, 1398
درود مهربانو
مانا باشید و موفق ❤️❤️❤️❤️
پاسخ
آبان 11, 1398
درودها بانو امینی عزیز
و سپاس از حضورتان نازنین🌺
پاسخ
آبان 10, 1398
سلام بر بانوی فرزانه
🌺🌺🌺🌺🌺🍃🌿💐
پاسخ
آبان 11, 1398
درودها حضور استاد فاتح گران ارج
و بینهایت سپاس برای حضور ارجمندتان گرامی🌺
پاسخ
آبان 10, 1398
سلام و درود
زندگی شادی و غم هایی دارد
نه شادی هایش مشگل گشا هستند و نه غم هایش ماندگار
در پناه خدا شاد زی 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
آبان 11, 1398
سلام و عرض ادب و احترام
حضور استاد گرامیم جناب خراسانی گران قدر
و سپاس بیکران
کاملا درست میفرمایید گرامی
سایه تان مستدام🌺
پاسخ
آبان 11, 1398
❤️سلام و درود
پاسخ
آبان 13, 1398
درودها بانوی نازنین
و سپاس بیکران🌺
پاسخ
آبان 11, 1398
با سلام و درود خدمت شما سرکار خانم طالبی
بسیار زیبا
زنده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 13, 1398
سلام و عرض ادب گرامی
و سپاس بیکران از حضورتان🌺
پاسخ
آبان 11, 1398
اینکه آدمی برای یافتن و شناختن خود چه مسیری را طی می کند و در این میان از چه اتفاقاتی و چه مراحلی عبور می کند و جه چیزها که نمی بیند و نمی شنود… حکایتی است تقریبا برای همه مشابه…
اما سفر درونی و بیرونی هر کدام قصه خود را دارد.
این اثر زیبا با آنکه تلخ بود اما بی نهایت باور پذیر بود و خوش طعم… مانند یک قهوه تلخ در صبحی پاییزی…
بهره بردم و درود بر شما
پاسخ
آبان 13, 1398
درودها جناب جلایی گران قدر
دقت نظر و واکاوی تان در اشعار بسیار ستودنی و درخور تقدیر است
سپاس برای لطفتان بزرگوار
شاد و پاینده باشید🌺
پاسخ
آبان 11, 1398
اگرچه دلبستگی اش
پر از هوای پنجره
بود
ولی بی توقع تر
ازنفس های نسیم
تنش را
در گلوی شب
دفن کرد
گل شب بویی
که
درغفلت چشمها
خود را
به خدا سپرد
حامی شریبی
درودتان باد بانوی خوب شعر
جناب استاد طاابی گرامی
همیشه ی قلم تواناو احساس تواناترتان شور و شعور خوبیهاست
شاد باشید
ایام بکام
🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 13, 1398
اگرچه دلبستگی اش
پر از هوای پنجره
بود
ولی بی توقع تر
ازنفس های نسیم
تنش را
در گلوی شب
دفن کرد
گل شب بویی
که
درغفلت چشمها
خود را
به خدا سپرد
حامی شریبی
بسیار زیبا و همدلانه بود جناب استاد گرانقدر
سپاس برای تمام مهربانی هایتان
شاد باشید و برکام🌺
پاسخ
آبان 11, 1398
در پیِ خود چه سال ها به سختی دویدهام
درود بر بانو طالبی خوش قلم
زیبا بود
مرا یاد بداهه ی چند روز پیش خودم انداختید که پیشکش میکنم:
خوبم ولی…
میخواهم خودم را
به “خود” برگردانم
سر می چرخانم
آشناتر از منی
عقب می بینم
به دنبال من
راه افتاده
هزارسال خسته
قرن ها متلاشی
ولی لبخند خوشحالی
از برق نگاهش
دست دلم را
می گیرد
او خود منست
از پس سال ها
به من
می رسد
.
درود بر شما و زنده باشید🌷🌷🌷
پاسخ
آبان 13, 1398
خوبم ولی…
میخواهم خودم را
به “خود” برگردانم
سر می چرخانم
آشناتر از منی
عقب می بینم
به دنبال من
راه افتاده
هزارسال خسته
قرن ها متلاشی
ولی لبخند خوشحالی
از برق نگاهش
دست دلم را
می گیرد
او خود منست
از پس سال ها
به من
می رسد
مینا یارعلی زاده
بسیار زیبا و همدلانه است سروده دلنشین تان نازنینم
سپاس برای این مهربانی تان🌺
پاسخ
بستن فرم