🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هراس

(ثبت: 13694) بهمن 9, 1397 

همسفر! رفتی و از قافله ها می ترسم
زیر آوار شب از زلزله ها می ترسم

با جوابی که سکوتت به سؤالم داده
آه! از حل همه مسئله ها می ترسم

تا خزان زرد شد از دوری دستان بهار
از زمستان و همه فاصله ها می ترسم

قاضی دل که شده شاکی هر روز و شبم
متهم کرده مرا از گله ها می ترسم

سینه ام پر شده از ابر سترون افسوس!
کم کم از ریختن حوصله ها می ترسم

متولد شدم از سایه ی چشمان تو باز
رفتی و از همه ی قابله ها می ترسم

 

 

عظیمه ایرانپور

 

 

نظرها
  1. مازیار نژادیان

    بهمن 9, 1397

    درودها سرکار خانم ایرانپور

    غزل جلیلی را میهمان صفحه شما بودم

    امید که هماره نویسان و مانا باشید@};-@};-@};-@};-@};-

    • عظیمه ایرانپور

      بهمن 11, 1397

      سلام و عرض ادب
      خوشحالم صفحه ام را لایق میزبانی دانستید
      سپاس@};-

  2. صدیقه محمدجانی

    بهمن 9, 1397

    سلام و درودها نازنین شاعر
    زیبا سرودید…آفرینها

    • عظیمه ایرانپور

      بهمن 11, 1397

      سلام بانو
      خوشحالم بعد از مدت ها
      افتخار میزبانی نگاه شما نصیبم شد
      سپاس@};-

  3. اکبر رشنو

    بهمن 9, 1397

    سلام

    غزلی شایسته و در خور و ارزنده

    دستمریزاد

    و

    • عظیمه ایرانپور

      بهمن 11, 1397

      سلام بزرگوار
      خوشحالم مورد پسند شما واقع شد
      ممنونم از نگاه بلندتان@};-

  4. طارق خراسانی

    بهمن 9, 1397

    سلام و درود

    بدون شک این غزل از زیباترین آثاری است که اخیرا خوانده و یا شنیده ام .

    در پناه خدا @};-=D>=D>=D>@};-

    • عظیمه ایرانپور

      بهمن 11, 1397

      سلام عموجان
      همیشه مرا با تشویق ها
      و پیام های دلگرم کننده تان خوشحال می کنید
      ممنونم@};-

  5. مهدی صادقی مود

    بهمن 13, 1397

    درود برشما زیبا سروده اید برقرار باشید@};-

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا