🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هم…زبون

(ثبت: 5911) اردیبهشت 7, 1397 

هم….زبون

اونی که می شینه توی بالکن

بعد آسمونو می کشه پایین

بعدش یه دیوار پر از خاشاک

تاریک تر از اون ور پرچین

    *    *     *

اونی که یک آئینه دنیا رو

توو سینه ی یک غنچه میکاره

وقتی قلم در دست می گیره

یک سینه سرخ، آواز می باره

    *    *     *

اونی که لبخندش پر از درده

دنیای گرمش ساکت و سرده

بارون ریز عصر پاییزی

چشماشو خیلی دیدنی کرده

    *    *     *

اون که سفیدی ها سیاش کرده

بی دردیا، درد آشناش کرده

از توی قاب پنجره ماهش

با چشمای بسته نیگاش کرده

    *    *     *

اون که دلش میخاد ولی دیره

مرگش رو در آغوش می گیره

هرشب میون فال فنجونش

فریاد و بوق و جیغ آژیره

    *    *     *

اونی که اسمش مرده، مرده، مرد!

انگار دلش پر درده، درده، درد!

چشماش شبیه پنجره خیسن

لبخند گرمش، سرده، سرده، سرد!

    *    *     *

یک احظه فک کن جای اون باشی

دنبال عشق و آب و دون باشی

فک کن که تحویلت نمی گیرن

مثل یه سال بد شگون باشی

تنهای تنها، با خودت هم قهر

تمثیلی از عشق و جنون باشی

دنیا و آدم هاش نمی خانت

گر چه با اونا مهربون باشی

اما دلت با این همه قرصه

حتی اگه بی هم زبون باشی

چون که یکی هس که دوست داره

می خواد که تنها مال اون باشی

۹۷/۰۲/۰۷ مرتکب شدم…《خلو دخو 》

#رضـــــازمانیـــــاݩ‌قوژدی 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 7, 1397

     سلام‌ و درود 

    بسیار عالی ست 

    در پناه خدا 

    • رضا زمانیان قوژدی

      اردیبهشت 7, 1397

      سلام بر شما استاد طارق خراسانی عزیز.

      متشکر از نظر مرحمت تون.

      مانا باشید در پناه خدا

  2. منصور شاهنگیان

    اردیبهشت 8, 1397

     گیرا ، با احساس و خواندنی …

    درود بر شما …

    • رضا زمانیان قوژدی

      اردیبهشت 8, 1397

      سلام استاد شاهنگیان والا

      سپاس از نظر محبت آمیزتان9

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا