🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین نوشته های رضا زمانیان قوژدی

 

به بهانه نقد شعری از جبار فتاحی(رستا)

خوانش: 1387

سپاس: 0

 

سوالی اساسی و پر تکرار از سوی اغلب مبتدیان.

خوانش: 878

سپاس: 2

 

بنده سیاستمدار (به معنای عرف) و اصلا سیاست دان نیستم دلم برای دینم و میهنم می طپد و تنها درد من همین دو تاست که در اصل یکی هستند چرا که، “حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمان” و در این راه از اهدای جان ناقابلم نیز دریغ ندارم.

خوانش: 297

سپاس: 0

تعداد نظر: 2

 

قدیما می گفتن هر چه از دوست رسد نیکوست.! اینکه تا چه حد میشه به صحّت و سُقم این گفتار در زمان خودش ایمان داشت، بماند! ولی این اظهر من الشّمس است که در عصر فضا و رایانه و یارانه وریحانه و…خیلی ..انه های دیگه، باید کَلام را سنجید و بالا پایین کرد. بله زمانی(بسیار دور) دَری وَری های دوستان هم نیکو بود.اما این دوره حرفای درست و مثلا غیر دری وری دوستان! هم جای اِن قُلت دارد. چه رسد به دری وری های دشمنان که جایگاه ویژۀ خود دارند.

خوانش: 1534

سپاس: 2

تعداد نظر: 6

خوانش: 769

سپاس: 1

از نقدی که که به طنز نوشنه بودم ماه ها می گذرد و توفیقی نبود که در خدمت عزیزان باشم. دیروز در انوشا (انجمن شاعران و نویسندگان ایران) که می توان آن را خواهر خوانده شعر پاک نامید، مباحثه ای دیدم که از قضا با نقد شعر ارتباطی تنگا تنگ دارد. عرض می کنم خدمتتان، یکی از نقد هایی که بسیار رایج است و به بعضی از آثار نیز وارد، کهنه بودن زبان شعر است. در انوشا نیز همین موضوع به بحث گذاشته شده بود و انصافا نظرات خوبی هم ابراز شده بود. از جمله نظر استاد عزیز و نور چشم بنده جناب طارق خراسانی که همگی افتخار آشنایی حضرتش را داریم.

خوشحالم که موضوعی مهم و در عین حال مبتلا به، مطرح و بررسی شد.

خوانش: 459

سپاس: 2

تعداد نظر: 5

تعداد نقد: 1

در ریاضی مبحثی داریم بنام حد(لیمیت).یعنی در یک تابع وقتی متغیری به سمت عددی خاص میل میکند، مقدار تابع نیز به سوی مقداری خاص میل خواهد کرد.همانطور که در ریاضی حد معین برای توابع معین وجود دارد، قطعا در ادبیات که دامنه گسترده تری از مفاهیم انسانی را در بر می گیرد، تعاریف و مرزها گسترده تر خواهد شد.در ریاضی مرز معینی برای حد وجود ندارد و مثلا Xبه سمت فرضا۳ میل می کند اما هرگز ۳ نمی شود.۲/۹۹۹۹۹۹۹۹۹ می شود ولی ۳ نه.

مرز نثر و نظم از این هم پیچیده تر و در هم تنیده تر است.چرا که در ادبیات علاوه بر ظاهر، مفهوم و عمق دیگری هم برای واژگان تصور می شود.در تعریف، به کلام موزون و مقفایی که اوقع در نفوس باشد ، شعر گویند.شعر آزاد و سپید هم که موزون نیستند و هجاها جه به لحاظ تعداد یا از حیث کوتاه و بلندی برابر نیستند، قائل به وزن درونی و خیال انگیزی کلام هستند.ای بسا کلام موزون و مقفایی که از دایره شعر بیرون است و به عکس کم نیستند جملاتی که در ظاهر نثر هستند اما از چنان عمق و زیبایی برخوردارند که با خیال راحت می توان شعر خواندشان.

خوانش: 674

سپاس: 3

تعداد نظر: 3

عادت.خوب؟! یا بد؟!


خوانش: 233

سپاس: 0

تعداد نظر: 7

????????????دیجیتالیزاسیون????????????

همین اول بگم که لطفاً ذهنتون بطرف کلمۀ مُنحطّ “کاپیتولاسیون” یا واژۀ مستهجن “مالزیاسیون”و حتی یا (بقول ملی گرایان دو آتیشه یا شایدم سه آتیشه بلکم بیشتر) حتّا به سمت و سوی “ماستمالیزاسیون”منحرف نشه. هرچند این آخری مصطلح نیست ولی در عمل بسیار پر کاربرده و اگه این کشف بزرگ نبود، ای بسا چرخ هم اختراع نمی شد…

از مبحث اصلی دور نشیم…

 دیجیتالیزاسیون… به به! بیا اینور بازار  خونه ندار و بچه دار… سبد(ببخشید زنبیلو) وردار و بیار …

اساسا در علم جامعه شناسی مدرن و حتی پسا مدرن (برخی از علمای امروزه “پیش مدرن” را هم جزء آن بشمار می آورند) مقوله ای هست تحت عنوان “مطلق گرایی”… این مقوله بقدری واضح است که بی نیاز از هرگونه توضیح و تفسیر میباشد!.

نگاه کردن با عینک مطلق گرایی ویژه ی این دوره یا آن دوره و این کشور یا آن کشور هم نیست.گویا علم دیجیتال که بر مبنای باینری (یا همان دو دو تای خودمون… که البته همیشه هم چارتا نمیشه) قرن ها پیش از لاپلاس و لاوازیه و عارف و عامی، اختراع نشده بود ولی مثل یک چیز درونی در وجود آحاد بشر بود و اصولاً همین دید و نگاه، تمام موضعگیری های او را تحت الشعاع قرار می داد، می دهد و صد البته خواهد داد.

حتی کار بجایی می رسد که امثال عمو جورج (دبلیو…) افاضه می فرمایند :”در دنیا هر کشوری که با مــــــــــــــا باشد  خُب با مــــــــــــــاست  (این “ما”یش را از گاو همسایه ماااا!کشدار تر و موکد تر فرمایش کردند.به همین گرد و عبار خوزستان قسم که اگه دروغ می گم کورشم…)در غیر این صورت بر علیه ماست و پوزش را می زنیم.! (عاقلی هم فرمود شتر در خواب بیند…????????????

بابا والا بلا تلا(شما همه رو مشدّد بخونید) این ویروس مطلق گرایی، که حُبِّ نفس، یکی از عوارضشه، اولاً همه گیر شده(همون اپیدمی معروف) و ثانیاً، انسانیّت را  در چنگال بی رحم و ظاهراً قوی خودش داره خفه می کنه.(شایدم  تا حالا کرده باشه … کسی چه می دونه؟!)

آخه یعنی چی که تا یک نفر، یک انتقاد کوچولو کرد(ولو نابجا و بی سند و مدرک و عمدی) فورا بچسبونیمش به اجانب و استکبار و جهانخواران و … یا از این طرف، اگه کسی اعتقاد وِلایی داشت، مذهبی بود یا  اهل مسجد و… زِرتی انگ حکومتی و پاچه خواری و … اصطلاحات ناجور دیگه بهش بچسبونیم و از همه بدتر، اونو در مقابل خودمون ببینیم.

درسته قرن قرن دیجیتاله ولی نه دیگه تا این حد…. چقد خوبه که علاوه بر شعار زیبا و بجای “زنده باد منتقد من” کمی تحمل مخالف و منتقدمان را هم در عمل بالا ببریم.

در پایان واضح و مبرهن است که هر قومی و حتی هر پدیده ای در عالم، دوستان و دشمنانی دارد ولی بدانیم “هرکس روی ما تاپاله انداخت ، حتماً دشمن ما نیست و هر کس هم که ما رو از توی تاپاله در آورد و لیسید، لزوما دوست ما نیست، شاید روباه پیر و مکاری بود که برای خوردنمان این کار را کرده”.

این بود دیجیتالیزاسیون.

#رضا_زمانیان_قوژدی

خوانش: 445

سپاس: 0

تعداد نظر: 4

عشق و …دیگر هیچ بی هیچ مقدمه ای میرم سر اصل مطلب.آقا، نظر من اینه که در هر عرصه ای چه سیاسی چه فرهنگی و چه اقتصادی همیشه دو صنف فعالیت می کنن.دسته اول اونایی که عاشق اون فعالیتن و دسته دوم اونایی که عاشق سود و درآمد حاصل از اون فعالیتن. زیاده خواهی فی نفسه امر مذمومی نیست و حتی میتونه موتور محرکی برای پیشرفت و فتح قله های جدید باشه اما… امان از وقتی که سرِ جای خودش نباشه … به وقت مناسبش نباشه.مصداق، اونقد فراوون هست که گمون نکنم لازم باشه من یاد آوری کنم.

نمی دونم چرا و بر اساس کدوم قانون نانوشته ای عشق و عاشق و معشوق رو فقط منحصر کردند به روابط عاطفی بین دو انسان و بخصوص از دو جنس متفاوت.آخه تا اسم عشق و مشتقاتش میاد، شما، من و بیشتر آدمای دیگه چشم براه قضیه ای می شیم که اقلا یک طرف یک مرد و طرف دیگه یک زنه و …با یک جدول ساده میشه انواع مختلف اتفاقاتی که بین این دو تا بوجود میاد رو پیش بینی کرد.حالا اگه مثل سریالای اونور آب عشقای مثلثی و مربعی و…حتی کروی رو هم داخل آدم بدونیم(که نیستن)ببینید تا کجاها گسترده میشه دامنه احتمالات و اتفاقات و…اصلا به این بُعد و جنبه عشق کار ندارم.بفرموده برخی حضرات مدیران مستطاب، سیاست  که جیزه! اقتصاد هم که قربونش برم شده عین سیاست.مثلا شما از حباب بگی سیاسیه از تورم بگی …هم، از گرونی که اصلا حرفشو نزن.فقط میمونه گل و بلبل و شمع و پروانه و دیگه خیلی همّت کنن شراب.البته اونم شراب ناب عرفانی… بله فرهنگ و ادبیات رو میگم.مقوله ای که  بسی عاشق سینه چاک داره که ادعّاشون از مریخ هم فراتر رفته.اما خُب این عزیزان سینه چاک که امیدوارم خسته نباشن، شاید خودشونم باورشون نشه که اگه کسی به روشون نمیاره دلیل این نیست که گوشای خلق الله دراز تر از معموله… نه جانم!! هر بچه ای می فهمه عاشق واقعی فرهنگ و ادب با مدّعیان سیاه روی چه تفاوت هایی داره.کاش می تونستم مصداق رو نام ببرم.ولی خب العاقلُ یُکفیهِ الاِشارَه .و در پایان مجدّداً تکرار می کنم که هرجا و در هر زمینه ای که پای کاسب کارها و سود جوها به معرکه ای باز شد، گند زده شد و رفت.بر عکس هرجا پیشرفتی بوده فقط و فقط در اثر فعالیت های ایثارگرانه عاشقانی بوده که غالباً دسترنجشون متاسفانه به تاراج همین کاسبان ابله رفته.

خوانش: 251

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

قاعدتا اگر می خواستم به رویه معهود در نگارش و انتشار این قسم مقالات پایبند باشم باید مقدمتا  می رفتم سر وقت کلمه نقد و با ریشه یابی و توضیح مختصر پیرامون انواع نقد شروع می کردم به توضیح نقد شعر و… قس علیهذا…. اما از آنجا که مخاطبان این نوشته همگی شاعرانند آنهم چه شاعرانی؟!، یکی از یکی بهتر، یکی از یکی با کمالات تر و باز هم قس علیهذا، و صد البته بدلیل تنبلی مفرط نگارنده که خودم باشم  و به بهانه کسالت فصلی بهاره و چند تایی بهانه دم دستی دیگر، این قسم امور (یعنی مقدمه چینی )را به اهلش وا  می گذاریم و صاف و پوست کنده می رویم سر اصل مطلب.

در عوض بجای مقدمه عریض و طویل و درد سر ساز همین اول کاری سنگ هایمان را با هم وا بکنیم که جنگ اول به از صلح آخر است یا بر عکس.الغرض نوشته ی پیش روی مبارک نه وحی منزل است و نه ماحصل عمری دود چراغ و خیلی چیز های دیگر خوردن یک استاد دانشگاه، نظر شخصی خلو دخو خودمان است(که باز هم بنده باشم )پیرامون نقد و به ویژه شعر.

خوانش: 289

سپاس: 5

تعداد نظر: 4