🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 وداع بی بی رباب با اصغر

(ثبت: 214841) شهریور 23, 1398 

‍ (وداع بی بی رُباب با اَصغر )

دلم را می بری شیرین زبانم
گلِ نشکفته ام آرامِ جانم

مکن خون بر دلم مادر فدایت
لبت عطشان نمی آید صدایت

نشد شیرت دَهم ای مونسِ غم
ندارم تا نَهم زخمِ تو مَرهم

نگردان رویِ خود ای غنچه یِ تر
عزیزِ من مگر قهری زِ مادر

نگاهت میکنم شرمنده گردم
لبت بینم زِ غم آکنده گردم

به دریا شد عمو اَندر پیِ آب
نماید کودکانِ تشنه سیرآب

عزیزِ من نمیدانی چه ها شد
به نهرِ علقمه غوغا بپا شد

بهایِ آب سنگین بوده گویا
هدف شد دیده ی زیبای سقا

به سنگِ کینه بشکستن سَبو را
بریدن دست و بازویِ عمو را

تو هستی آخرین سربازِ بابا
بپوشانم تو را من رختِ زیبا

برو آرام شو آغوش بابا
به آغوشی که دارد بویِ زهرا

سرافرازم نما ای جانِ مادر
تو یاری کن پدر مانند اکبر

سپردم بر خدا ای پاره یِ تن
کفایت میکند گهواره بر من
.
.
گلویِ طفلِ عطشان را روا بود ؟
خَدنگی زین چنین آیا سزا بود ؟

به یک نکته اشارت مینمایم
که عُذر ازحضرتِ مَهدی بخواهم

سه سَر تیری زدن بر پورِ حیدر
زِ مرکب سرنگون شد میرِ لشکر

همان تیری زِ پا افکنده شیران
هدف کردن گلویِ طفلِ عطشان

چنان تیری بریده سر زِ اَصغر
جهان باشد خجل تا روزِ محشر

قلم بس کن دگر اَشکم روان شد
صدایِ ناله ام بر آسمان شد

(حبیبت) را شوَد گهواره چاره
ندارد در دو گیتی یک ستاره
.
شعر : حبیب رضائی رازلیقی
.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. ولی اله بایبوردی

    شهریور 23, 1398

    سلام

    استاد ارجمند جناب رضائی دُرنگار

    گلویِ طفلِ عطشان را روا بود ؟
    خَدنگی زین چنین آیا سزا بود ؟

    صد البته که نه ….امّا سیاست کاری می کند آثار رحم در میان نباشد ….

    آن هم در حقِّ طفلی معصوم …..

    دستمریزاد استاد

    زیبا قلم زدید بر وزن : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

    تقدیمی : 🌹

    .
    .
    .
    .
    که ملعون سعدِ کافر تحت فرمان
    کمانداران ، حسین را ،تیر باران

    به قولی سیصد و بیستی و اندی
    جراحت در بدن ، بودش حسینی

    به تیری نیزه شمشیری جراحت
    مبارز ، مردِ میدان ، بود حجّت

    که تیری را ز پیشانی در آورد
    مناجاتی بکردش ، با خداوند

    ببینی خالقا ، جانی جماعت
    چه ظلمی آشکارا با خیانت

    کسی از این جماعت را خداوند
    نیامرزی ، چه بد رفتار کردند ؟

    دگر سنگی به پیشانی زدندش
    یکی تیری به سو قلبش رهاندش

    چنان لب تشنگی با بس جراحت
    نشستش بر زمین نیرو به قامت

    به سویِ آسمان کردش نگاهی
    تو می دانی حقایق را ، الهی

    که اینان سبط پیغمبر بکشتند
    چه ظلمی را به ما عترت بکردند

    کشیدش تیر از قلبش که آنگاه
    چه خون جاری ز پیکر با دلی آه

    به جانب آسمان مُشتی پر از خون
    رهانیدش پذیرا ، لا که محزون

    دگر مُشتی به سر صورت کشیدش
    نشان باشد مرا ، جدّم ، بدیدش

    که امّت عهد پیغمبر دریدند
    کتاب الله و عترت را ندیدند

    شکایت می کنم از دست این ها
    فلانی با فلان کس ، کُشت ما را

    ولی اله بایبوردی

    🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺

    • حبیب رضائی رازلیقی

      شهریور 23, 1398

      سلام و عرض ارادت محضر استاد صاحب قلم
      جناب بایبوردی محترم

      سپاسگزارم از حمایت تایید
      و همچنین شعر ولایی و آئینی که بسیار عالی سروده ایید شایسته یتقدیر و تحسین است

      خداوند به شما اجر عنایت فرماید

      یا علی ع🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا