🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 وطن

(ثبت: 270834) تیر 15, 1403 

 

وطن! شرمنده ام دیگر توانی نیست…بدرود
در این جا فرصت رشد و جوانی نیست… بدرود

در این عمرِ به ظاهر کم، هزاران بار مردیم
به دل هامان نشانِ زندگانی نیست… بدرود

فقط از بازی ات در مار و پله، مار دیدیم
برای فردِ سالم نردبانی نیست… بدرود

به زیرِ بارِ فکر و درد و غصه خرد گشتیم
در این تن های پاره استخوانی نیست… بدرود

وطن جان! خسته ایم از جنگ های نابرابر
پس از صد جانِ در رفته که جانی نیست.. بدرود

پیاپی، اندک اندک، میلِ ماندن را گرفتند
وگرنه دل بریدن، ناگهانی نیست… بدرود

تمام عمر را زحمت کشیدن حاصلش چیست؟
به جز فقر و فلاکت ارمغانی نیست… بدرود

چرا هر حقِ معمولی برامان آرزو هست؟
به تغییرت امید آنچنانی نیست… بدرود

نخواه از من بمانم، بیش از این بازنده باشم
رهایم کن که عمرم جاودانی نیست… بدرود

بهای رفتنم را خوب می دانم… زیاد است
در این دنیا که چیزِ رایگانی نیست… بدرود

اگر دور از تو غرقِ هر چه هم باشم.. غریبم
برای شرحِ غربت ترجمانی نیست…بدرود

وطن وقت جدایی آمده، آباد باشی
پر از حرفم ولی دیگر زمانی نیست… بدرود

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. درودتان باد
    نبایدرفت
    بایدماند
    وآبادکرد
    حتی اگر شد
    پلی بین دو گلدان گذاری
    امید که چون شما یان نخبه و هنرمند ترک دیارنگویند

  2. امیر راهین

    تیر 15, 1403

    درود خود نردبان وطن بساز
    زیبا بود موفق باشید

  3. حسن نبی

    تیر 16, 1403

    درود
    شعری پر از درد و در عین حال ترسیم واقعیت موجود را مهمان شدم بسیار زیبا👌👌

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا