🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وبلاگ ادب -شعر -طنز-غزل
پاییز دارد می رود
پاییز دارد می رود از باغ خوشرنگش
با برگ و بار و قمری و شعر و نماهنگش
فصل زمستان می رسد با کاسه سرما
تا سحر باطل را بریزد توی نیرنگش
وقتی تمام برگها را چید از بستان
رد می شود از جوی ما با پای خرچنگش
گرگی که پیر و شل شود این را یقین دارم
خرگوش حتی توی صحرا می زند سنگش
چون کاروانش رفته باشد با فقط باران
پاکیزه می گردد تمام دشت از زنگش
می آورد با خود نوید برف و سرما را
بیرون شود وقتی بخار از سینه تنگش
موسی عباسی مقدم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آذر 1, 1399
درودتان جناب مقدم شعر بسیارزیبا ودلنشین پاییز را خواندم ولذت بردم 🌺گل کاشتی🌺
پاسخ
آذر 1, 1399
سلام یزدانی عزیز متشکرم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید
🌿💐🍃🙏🌹
پاسخ
آذر 1, 1399
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 1, 1399
سلام رشیدی عزیز متشکرم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید
🙏🍃🌿💐🌹🙏
پاسخ
آذر 1, 1399
درودها جناب عباسی مقدم
بازهم عمر یاری کرد که غزلی زیبا را از قلم شما بخوانم
غزلی جلیل و روان که از دل بر امده و بر دل می نشست
پایدار و سربلند باشید
💐💐💐💐💐
پاسخ
آذر 1, 1399
سلام بر مازیار عزیز متشکرم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید
🍃🌿💐🍃🌿🙏🌹
پاسخ
آذر 1, 1399
درود فراوان
باز هم افتخار خواندن شعر زیبایی از جنابعالی را داشتم.
دستمریزاد💐
پاسخ
آذر 1, 1399
سلام حبیبی عزیز متشکرم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید
🙏🍃🌿💐
پاسخ
بستن فرم