🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گل های سفید
زیر تیغِ آفتاب می درخشند
و با نسیمِ ملایم
پرپر می شوند
.
.
.
می خواهم
به گلبرگ ها دست بزنم
.
[ سگ پشمالوی همسایه
با پاهای کوچکش
خاک را عقب می زند
و عو عو عو عو ….]
.
می ترسم!
حافظه ام تکان می خورد:
گل ها را تو کاشته بودی
در آن روزِ گمراه کننده:
معلوم نبود
بهار است یا پاییز؟
خورشید چشم های مهربان ات را
تا دور دست
روشن کرده بودی
و درست در آن سوی نرده ها
شاخه ای
برایم
… به یادگار …
چیدی
.
.
هنوز،
صدای قدم های محکم
و تک سرفه های ات
در خروشِ موج های دریا
به گوش می رسد
و دستِ سبک ات
روی شانه های ام
آرامشِ ساحل ابدی را
نجوا می کند
قلبم فشرده می شود
و عمر به درازا کشیده ام؛
نمی تواند
جلوی اشک های ام را
بگیرد
.
تو
می خندی،
می رقصی،
می خوانی:
گل های سفید
زیر تیغ آفتاب می درخشند
وبا نسیمِ ملایم
به پرواز در می آیند.
نوزدهم مرداد نود و شش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
بهمن 23, 1397
درودها
نوشتن بر شعر بانو نوری گرانمهر سخته انصافن ولی خب آدم به وجد میاد مینویسه
فضای صمیمی و ساده بی ادا اطوار شعر وادارت میکنه در اوج لذت شعر رو بخونی هرچند برخی تصاویر موجب میشه دلت تنگ بشه یا بگیره.
در مورد مسائل فنی اشعار من کمتر مینویسم ونزد ایشون زیره به کرمان بردنه ولی درکل از ارتباط عمودی شعر لذت بردم و از فضا و فرم ش
باشید و بنویسید به مهر🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 24, 1397
درودها
بسیار عالی و ارزنده
در سلاست
که به فهم زیبایی کمک می کرد
با ظرافتی که در کنایات داشت
وهمه ی بند ها عالی
در آن روز گمراه کننده
که معلوم نبود بهارست یا پاییز
و چقدر توضیح داشت
ودیگر فراز
خورشید چشمهای مهربانت را تا دور دست
روشن کرده بودی
و چقدر عالی که هیچ نمی توان حکم
به ظاهر کرد
وبه کنایتی ست که
پشت وازه های کلیدی ترا می خواند
به بلندای مهر بانی آفتاب چشمان که دور دست را رصد می کرد و …
و عالی و دستمریزاد و
💐🌿💐🌿💐
پاسخ
بستن فرم