🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کمان ابرو

(ثبت: 233610) آبان 28, 1399 

 

به دست خود بگیرد چون کمان ابرو کمانش را
زند بر سینه ام چون تیر می بوسم دهانش را

شنیدم مزرعه داری برایش خودکشی کرده
میان گرگها تقسیم کردم استخوانش را

سحر بادی پریشان کرد مویش را همانساعت
به دست یک تبر دادم درختان جوانش را

خدا را هم ببینم بر گل رویش نظر دارد
بریزم روی همدیگر زمین و آسمانش را

شبی در خواب دیدم قطره ای افتاده بر رویش
پر از رنگین کمان کردم تمام کهکشانش را

شبیه برگ سرما دیده ای در حسرتش مردم
دمی که لاله ای بوسید روی ارغوانش را

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    آبان 28, 1399

    درود بر شما جناب عباسی مقدم

    زیبا سرودید

    لذت بردم از شعر پاکتان

    زنده باشید به مهر

    💐💐💐

    • موسی عباسی مقدم

      آبان 29, 1399

      سلام استاد مهدی پور عزیز ممنونم
      سپاس از حضورتان
      شادکام باشید🙏🍃🌿💐🌹

  2. مازیار نژادیان

    آبان 28, 1399

    درودها جناب عباسی مقدم

    غزلی جلیل و زیبا را میهمان قلم خوش نگار شما بودم

    سرودن روان در وزن انتخابی بسیار سخت می نمود

    که با استادی تمام این شعر سالم و زیبا خلق شد

    امید که پایدار و نویسان باشید هماره به مهر

    💐💐💐💐💐💐

    • موسی عباسی مقدم

      آبان 29, 1399

      سلام مازیار عزیز متشکرم
      سپاس از حضورتان
      شادکام باشید
      🙏🍃🌿💐🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا