🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گاه بدجور بیدارم
شطرنج را به جغد سیاه میبازم
تا دم صبح کنار دریاچه
بالشم پُر از پَر قو باشد
گاه ؛
روی پای کوه میخوابم
در سراشیب ظهور پروانه
و گاهی
مثل غبار سنگینی
روی دیوارهای ریختهی خانه
گاه
پیکر سکوتی هستم
که جای حرف زدنش
نمیخارد
گاه
چنان میزنم فریاد
تا صدای شنیدن خودم باشم
در من صدایی هست
که میگوید:
کافیست!
بیش از این نخواهی مُرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
فروردین 29, 1402
سلام
به وبسایت شعر پاک خوش آمدید 🌹
موفق باشید
در پناه خدا شاد زی 🌱👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
فروردین 29, 1402
سلام و عرض ادب
خدمت شما استاد گرامی
خوشحالم در جمع شما اساتید میآموزم
سپاس🌹🌹🙏
پاسخ
فروردین 29, 1402
💐👏👏👏👏
پاسخ
فروردین 30, 1402
درود بر شما
جناب معصومی بزرگوار🌹🌹🌹🙏
پاسخ
فروردین 31, 1402
.
شعر
رخنهای میکند
در دیوار زمان
تا کوتاه نگاهت کنم
در باغهای بابونه
خندههای سپید تو
با رقص موجدار خوشهها
درمیآمیزد
و هوا چنان سرشار
که چشمها را به ناگزیر
باید بست
شعر
تمام میشود
و خندهها و گلها و سرشاریها
و شعر
گاهی
چقدر خوب است
صدیق.
.
پاسخ
اردیبهشت 1, 1402
درود بر شما
سپاس از شعر بسیار زیباتون
لذت بردم 🌹🙏
پاسخ
اردیبهشت 1, 1402
درود بر شما
🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 1, 1402
سلام و سپاس
استاد سیدحسینی بزرگوار
برقرار باشید و سلامت🌹🌹
پاسخ
بستن فرم