🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از گردش بی معنی دوران دلتنگم
از تنگی دل با خود دل هم در جنگم
در معنی بی پاسخ این مسئله ماندم
پیدا نشد این رمز ز جفر و فرهنگم
بیچاره زمین خسته و امّا در رقص است
من نیز چو هر ذرّه به رقص از آهنگم
فریاد که بیرون ز خطم ره ندهندم
افتاده چو چنگی به نواها در چنگم
سربازم و دستور تو بر جانم جاری است
بی آنکه ز بازیّ و رموز تو برنجم
هر لحظه اگر امر دهی بر زدن من
در خدمتم و گوش به امر سرهنگم
از این دل خونین من آخر خواهش چیست؟!
گر جان طلبت هست، بفرما! خرسندم
از خلوت ما غیر بِران چون در وصلت
از ژرف درون گوش به آواز زنگم
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
خرداد 18, 1402
سلام و درود و خدا قوت
پاسخ
خرداد 26, 1402
سلام و سپاس!
پاسخ
بستن فرم