🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گردونه ..؟

(ثبت: 267865) اسفند 1, 1402 

 

پس کشیدم پا از این گردونۀ پرزرق وبرق
کز ازل جز حاصل فرسایش عمرم نبود ؟

عده ای درشورمستی عده ای دائم حزین
عده ای را هم به غیر از غصه و ماتم نبود

دیده بگشودم جهانی را ؛ که نادیدن به است
ابتدا تا انتها یک لحظه بر کامم نبود

با توأم ای چرخ ویرانگر شتابان تاکجا ؟
با مریدانت چنین دیوانگی لازم نبود

می نوردی زائرانی را که در تالار عمر
سینه خیزان از زیات خسته و نادم نبود

وعده هایت پوچ و بی معنا بود از روزازل
ساده بودم شیوۀ نامردی ات یادم نبود

آنچه را کز مکتبت آموختم بیهوده شد
چشم در ره ماندگان را مژده ای ناظم نبود

خوانده ام ذرات هستی را یکایک موبه مو
درکتاب آفرینش نام تو ؛ هادم نبودش ؟

مکتب اموزه هایت معضلاتی بیش نیست
دوری از اندوه ؛ شادی بر کسی دائم نبود

گردش ات گاهی جنون را ارمغان می آورد
موقع دیوانه بازی سهم ما جزغم نبود .؟

 

قاسم پیرنظر (سلیم )

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. احمد محسنی اصل

    اسفند 1, 1402

    سلام و درود بر استاد عزیز و ارزشمند جناب پیر نظر
    همیشه قلمتان را دوست داشته ام که زیبا و شایسته میباشد
    برادر بزرگوارم برقراری وجودتان را آرزوست 🌺🙏🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا