🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نام ترانه:گرگ های آدم نما
رها شدم تو جنگلی که اسم اون زمینه
هر جا نگا میکنم گرگی توی کمینه
نبض زمین تو دست گرگای آدم نماس
بغضی که تو گلومه نفرت من از اونهاس
گرگای آدم نما خدای جنگ و خونن
خدان ، ولی اسیر وسوسه و جنونن
سلولای مغز ما تیر تفگ اونهاس
زیر پوتین اونها جون ِ من و تو و ماس
روح کتاب تاریخ راه غم و جنونه
که مثل قلب سنگی دساش به رنگ خونه
راهی برای نجات از این جهنم میخوام
فقط یه دوست همدم فقط یه آدم میخوام
شماهایی که دارین ترانمو میخونین
برین دوبار کتاب « ریشه ها»رو بخونین
وقتی شب ابری رو من و تو میپرستیم
مثل خاریم که توی چشم بهار نشستیم
شاعر:ابوالقاسم کریمی (فرزندزمین)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
شهریور 22, 1397
درود بر شما …
ترانه زیبایی سروده اید ..
موفق باشید …
پاسخ
شهریور 27, 1397
سپاسگزارم
پاسخ
بستن فرم