🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
????یار ناقلا ????
در نشت غم من بی کسم فریاد من رس یا خدا
بی یارم و بی غمگسار خاموشم و بی یک ندا
????
در کنج غم ها خانه ام آباد و پر رونق شده
من خسته ام از خانه ام دیگر نده بر من عزا
????
آیا ندیدی چشم من خون گشته از این گریه ام
بس کن غم دیرینه را بشکن سکوت سینه را
????
چندین سرم نوشیده ام دیگر سرم نوشم نکن
در نسخه ات یک( تو) نویس راحت شوم از غصه ها
????
در نسخه هایت خواهشا این بوسه را نسیان مکن
هر شب دو قاشق بوسه اش ضامن ز هر درد و کما
????
تا icu من رفته ام از شدت مجنونی ام
من را نبر در ccuبیچاره ام ای بی وفا
????
دکتر جوابم می کند چون گشته ام معتاد تو
می گفته مخمورم شدید از دست یار ناقلا
????
گفتم چه کاری من کنم من را بکش راحت شوم
می گفته هذیان گفته ای حالت شده گویی فنا
????
گفتم که جایز گفته ای من می روم از این جهان
من را بکرده بستری در فکر خود آن مه لقا
????
روح الغزل را کشته ای لاقل بیا بر تسلیت
با او نگشتی یار او لاقل به ترحیمش بیا
????
#روح_الغزل
شکیبا درخشانی
از شما شاعر گرامی درخواست نقد دارم زیاد نقد کنید
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
شهریور 24, 1397
درود بر سرکار عالی
چون درخواست نقد داشته اید و بویژه تاکید ورزیده اید که زیاد نقد کنید_(( و این شهامت ورزی مبارک و پر میمنتی است برای «شکیبا»یانی که آینده ی «درخشانی» را انتظار می برند))_ و پیداست که بارقه ی امید برای آیندهی شاعری سرکار عالی از همین شهامت ورزی، هویداست، از این رو نگاهی منتقدانه می اندازیم بر این اثر که در قالب غزل و در وزن (( مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن )) و در بحر (( رجز مثمن سالم )) سروده شده است.
این وزن و این بحر غیر دوری است .
وزن دوری یا متناوب الارکان ، وزنی است كه هر مصراع آن از دو قسمت تشكیل می شود و قسمت دوم، تكرار قسمت اول است. به عبارت دیگر، در وزن دوری، هر نیم مصرع در حكم یك مصراع می باشد ، مانند وزن شعر زیر كه مفتعلن فاعلن// مفتعلن فاعلن است:
بار غمت -UU-/می كشم -U-/ وز همه عا -UU-/ لم خوشم-U-
كه هر(( مفتعلن فاعلن)) اگر چه نیم مصراع است اما حكم یك مصراع را دارد.
مشخصات اوزان دوری:
1) بعد از پاره ی اوّل هر مصراع وقفه یا مكثی بالقوه یا بالفعل وجود دارد ، چنان كه در شعر فوق بعد از« بار غمت میكشم» و «گر نكند التفات» مكثی می توان كرد.
2) وزن دوری از اركان متناوب درست می شود نه از تكرار یك ركن ، مانند وزن شعر فوق كه از تناوب «مفتعلن»و «فاعلن» درست شده است.
3) هجای پایانی نیم مصراع اوّل مثل هجاهای پایانی مصراع ها همیشه بلند است اما به جای آن می توان هجای كشیده یا كوتاه بیاید.
4) هجاهای هر مصراع اعم از كوتاه یا بلند زوج است و معمولا هر نیم مصراع هفت یا پنج هجا دارد.
پس در وزن غیر دوری(( متحد الارکان)) و یا (( متفق الارکان )) به هیچ وجه وسط مصرع حکم پایان مصرع را ندارد . مصراعهایی که از تکرار یک رکنِ ثابت بهوجود میآیند دوری نیستند اعم از اینکه تعداد ارکان آنهاه زوج باشد یا فرد .
نکتهی مهمّی که در وزن دوری وجود دارد و محقّقان بر آن تأکید میکنند همین است که «درست در میان مصاریع آنها وقف یا مکثی هست» گاه همین تأکید و توجّه و تمرکز بر آن باعث میشود، بهاشتباه، فکر کنیم هرگاه در میان مصراع «وقف» یا «مکثی» بهوجود آمد با وزن دوری مواجهیم.
اختیاری که شاعران در اوزان دوری دارند این است که میان مصراع (در موضعِ همان وقف یا مکث) که حکم پایان مصراع را دارد میتوانند از هجای کشیده به جای هجای بلند استفاده کنند و جایگاه لغزش نیز همینجاست.به این غزل حضرت حافظ که در همین وزن و بحر است دقت کنید :
عمریست تا من در طلب، هر روز گامی میزنم
دست شفاعت هر زمان، در نیک نامی میزنم
بی ماه مهرافروز خود، تا بگذرانم روز خود
دامی به راهی مینهم، مرغی به دامی میزنم
اورنگ کو؟گلچهر کو؟ نقش وفا و مهر کو؟
حالی من اندر عاشقی، داو تمامی میزنم
تا بو که یابم آگهی، از سایه ی سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف، بر خوش خرامی میزنم
هر چند کان آرام دل، دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی میکشم، فال دوامی میزنم
دانم سر آرد غصه را، رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من، هر صبح و شامی میزنم
با آن که از وی غایبم، و از می چو حافظ تایبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی میزنم
در میان تمام مصراعهای این غزل حافظ وقف و مکث وجود دارد. ولی چون مصراع از تکرار یک رکن ثابت (مستفعلن) بهوجود آمده وزن آن نمیتواند دوری باشد. به همین خاطر حافظ همهجا در میان مصراع فقط هجای بلند آورده و از هجای کشیده استفاده نکرده است چون نمیتوانسته استفاده کند و در واقع اجازهی این کار را هم نداشته است.
عدم توجه به این نکته ی ظریف سبب گردیده است که اشکال وزنی در سروده های برخی از بزرگان و فحول ادبی پدید آید تا چه رسد به جوانان و تازه کاران عرصه ی شعر !
این بیت را ببینید در همین وزن:
آمد یکی آتشسوار بیرون جهید از این حصار
تا بردمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید
«هوشنگ ابتهاج»
«سوار» و «نو» در جاییاند که «نیممصراع» بعد از آنها تمام میشود. چون شعر از تکرار یک رکن (مستفعلن) بهوجود آمده وزن آن دوری نیست و شاعر اجازه نداشته در این جایگاه از هجای کشیده استفاده کند ولی میبینیم که از سوار استفاده کرده و همین استفاده وزن مصراع را معیوب کرده است.
این نوع ایرادها کموبیش در شعر شاعران گذشته هم دیده میشود:
مهری یکی پیر نزار آوا برآورده به زار
چون مرغ اندر مرغزار جانی به هر جا ریخته
«خاقانی»
در این بیتِ خاقانی هم «مرغزار» در جای درستی قرار نگرفته است.
و در مصرع اوّل همین بیت از خاقانی دلیلی محکم و استوار وجود دارد بر این که وزن دوری نیست و نباید اشتباه مصرع دوّم را مرتکب می شد.
در اوزان ساختهشده با تکرار یک رکن چون اغلب میان مصراعهای آنها «وقف و مکثی» ایجاد میشود این شائبه در ذهن شاعران ایجاد می شود که وزن، دوری است و در نتیجه سبب ارتکاب چنین اشتباهی فراهم می آید.
بنابر این در سروده ی شما نیز در این مصاریع
۱_ بی یارم و بی غمگسار خاموشم و بی یک ندا
۲_می گفته مخمورم شدید از دست یار ناقلا
۳_در نسخه ات یک( تو) نویس راحت شوم از غصه ها
به ترتیب کلمات غمگسار، شدید، و نویس که در وسط مصرع قرار گرفته و به هجای کشیده ختم شده اند ، وزن را دچار لغزش کرده اند. البته ناگفته نماند در مورد دوّم چون بعد از کلمه ی « شدید » کلمه ی « از » آمده است و می توان دال آخر «شدید» را با حذف همزه ی «از » به حرف «ز» وصل کرد اشکال وزنی ای نیست و خود همین امر که نیمی از کلمه ی«شدید» در نیم پاره و نیمی از آن در نیم پاره ی دیگر مصرع قرار می گیرد دلیل بر غیر دوری بودن وزن است .
و در مورد اول هم اگر گفته می شد:
بی یارم و بی هم زبان خاموشم و بی همنوا
اشکال وزنی نداشت. چون نون ساکن بعد از اشباع از تقطیع عروضی ساقط است
از این که بگذریم در مصرع نخست « خدا» را بصورت «منادا» مخاطب قرار داده اید و بلافاصله در مصرع دوم اظهار داشته اید که (( بی یک ندا)) هستید . این قبیل پارادوکس ها نمی تواند جذاب باشد.
در این مصرع :
آیا ندیدی چشم من خون گشته از این گریه ام
براحتی می توانستید بگویید (( خون گشته است از گریه ام)) بی آنکه حشوی در کلامتان خودنمایی کند. بسیار اتفاق می افتد که بعضی دوستان توجه نمی کنند که بکار گیری اسماء اشاره ای از قبیل «این» و «آن» صرفا بخاطر ترمیم وزن سبب بروز و ظهور حشو در کلام می شود.
و نکته ی قابل تامل و توجه دیگر اینکه «سُرُم» ها غالبا تزریقی اند نه نوشیدنی
و امّا، کلمه ی «نسیان» مصدر است و بمعنای «فراموشی» ما در زبان فارسیِ خودمان در مقام گوشزد و تذکار می گوییم « فراموش نکن » و نمی گوییم « فراموشی نکن» و « نسیان مکن» از قبیل « فراموشی مکن » است و ضعف تالیفی آشکار دارد. وقتی زبان پارسی خود را پاس نداریم، به ارتکاب چنین اشتباهاتی تن می دهیم!
و در این مصرع :
هر شب دو قاشق بوسه اش ضامن ز هر درد و کما
نیز، گذشته از اینکه جمله ناقص است و از ضعف تألیف رنج می برد، ضامن از چیزی بودن ،«مانع بودن از آن»را افاده نمی کند.
نکته قابل توجه دیگری که به جِدّ باید مورد توجه امثال من و شما باشد این است که سر و کلّه ی « من را » نباید در متن نثر و نظم یک ادیب و شاعر پیدا شود . چرا ؟ پاسخ روشن است . چون با فخامت زبان منافات دارد. ما در زبان فارسی «مرا» داریم و نباید به جای آن «من را» بکار ببریم. و به همین خاطر در تمام مثنوی و یا کلیات شمس حضرت مولانا و نیز در دیوان بزرگانی چون حافظ و سعدی و خواجو و شهریار و شاهنامه فردوسی و حضرت بیدل و عطار نیشابوری و صائب تبریزی و …. اگر جستجو کنید، (( من را )) را نمی یابید .
«لا أقل» به تخفیف همزه هم از آن کار های ناروایی است که پرهیز از آن نه از مستحبات اکیده بلکه از اوجب واجبات است. مضافا اینکه«با او یار او گردیدن» هم در مصرع مقطع تعبیر قابل قبولی نیست. و یا تعابیری از قبیل (( گفتم که جایز گفته ای)) به جای مثلا (( گفتم که جالب گفته ای)) یا (( من را بکرده بستری)) به معنای (( مرا بستری کرده )) و یا (( نده بر من عزا)) به معنای (( مرا عزادار نکن )) از همین دست تعابیر است.
نکته پایانی که امثال من و سرکار عالی باید همواره بدان توجه داشته باشیم این است که شعریت شعر نه به صرف موزون و منظوم بودن بلکه به تصویر گری های خیال انگیزی است که به اصطلاح معروف رستاخیزی در کلمات و عبارات ایجاد کند . و سرمایه ی حظّ و لذّ مخاطب قرار گیرد. شاعر باید همچون نقاشی زبر دست در جستجوی لحظه های ناب و بکر برای تصویرگری باشد و تصاویری ارائه دهد که دیگران تا کنون ارائه نداده اند .امید وارم با مطالعه بیشتر در آثار متقدمین و متاخرین از شاعران پارسی زبان در آینده ای نه چندان دور میزبان ضیافت شاعرانه ی شما باشیم.
پاسخ
شهریور 24, 1397
درود جناب حاج محمدی عزیز
بسیار سپاسگزارم که نقد و بررسی نمودید و اظهار توجه و نظر کردید
شما خیلی خوب توضیح دادید اما من هیچ نفهمیدم متاسفانه چون نه رشته ام ادبیات است نه کسی را دارم که به من حضورا بیاموزد
از مهرتان تشکر وافر دارم
من یک دانش آموز پایه نهم هستم کسی هم بدنبال این نیست که من به جایی در شعر برسم و این شاید تلخ ترین اتفاق برایم باشد
همچنان می سرایم با اینکه دانشی چندان ندارم اهمیتی هم ندارد که آینده ی شعریم چگونه خواهد شد به دست خداوند می سپارم و در حد توانم سعی می کنم از شما استاد گرامی و دیگر شاعران بیاموزم
سپاسمندم سعی می کنم بهتر کنم
ایام به کام
پاسخ
شهریور 24, 1397
سلام بر روح الغزل عزیز
ممنونم که تقاضای تقد کرده ای
نظر بنده این است که تا می تولنید شعر بگویید
این تمرین خوبی برای روانی طبع شماست
بعداز جند ماهی سرودن استاد حاج محمدی کلاس وزن و قافیه را دایر خواهند کرد
آنجاست که همه میرویم در کلاس ایشان و آنچه باید را می آموزیم .
در پناه خدا
پاسخ
شهریور 24, 1397
درود ها جناب خراسانی عزیز
سپاس از توجه و اظهار نظرتان
افسوس که توانایی شرکت را دارا نیستم و شعرهایم در دفترم خواهند پوسید و آنگاه که جهان را بدرود گفتم معلوم نیست کسی مرا و اشعارم را بشناسد یا نه
حامی و پشتیبانی جز خدا ندارم و به این سبب درخواست نقد می کنم اگر نقدی باشد دریغ نفرمایید استاد گرامی
اینجا بهایی برای شعر نمی دهند و این روح الغزل در درونم هست که همچنان شعر می سراید تا قلم برایم بگرید
ایامتان به کام
پاسخ
شهریور 24, 1397
درود بر شکیبا بانوی عزیز خواهر نازنینم
مثل همیشه زیبا و عاالی
دستمریزاد
در پناه حق
پاسخ
شهریور 24, 1397
درود بر زهرا بانوی عزیزم
زیبا خوندی خوشگل خانوم
گوارات باشه نفسم
ممنون از نظرت خواهر مهربونم
ایامت به کام
می بوسمت
پاسخ
بستن فرم