هوا هوای بهاری و داغ بر دلهاست
شکسته قلب گروهی که قلبشان دریاست
برای دیدن عشّاق و کسب فیض امشب
بیا به بزم محبّان ببین چه واویلاست
شبانه رفته قرار از دل چکاوک ها
بیا به محفل گلها اگر دلت شیداست
نسیم می وزد از سوی حضرت خورشید
زمان رویش گلهای رازقی حالاست
تگرگ اگر بزند مرگ لاله ها حتمی ست
بگو به عاشق زاری که راهی صحراست
چگونه لاله رخان در بهار می رقصند
کجاست آنکه غمش شادمانی دلهاست
عزای خیل ملائک در آسمان و زمین
نشان عرض ارادت به محضر مولاست
اگر که زخم عمیقی نشسته بر جانت
بیا که مرهم درمان دردها اینجاست
بهار آمد و با چشم خونفشان دیدم
علی که مظهر عشق است ، بین ما تنهاست
« مهدی سیدحسینی »