🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تاریخ تولد: | 13710204 |
جنسیت: | زن |
شهر: | خطه ی سرسبزگیلان عزیز |
بیوگرافی: |
خوانش: 395
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
تعداد نقد: 1
شعرنو-نیمایی
خوانش: 194
سپاس: 5
تعداد نظر: 6
شعرنو-نیمایی
خوانش: 479
سپاس: 7
تعداد نظر: 5
خوشه ای-متغیر
خوانش: 852
سپاس: 8
تعداد نظر: 12
شعرنو-نیمایی
خوانش: 665
سپاس: 6
تعداد نظر: 3
معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام بگرود
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل ازمجله “المجتمع”، تیمی ازدانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی ازگیاهان استواییفرکانس هایی ما فوق صوت از خود صادرمی کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق و مطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های ما فوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صد مرتبه در ثانیه تکرار می شوند . یک تیم آمریکایی این آزمایش را دربرابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت.بعد از ۵ روز آزمایش، گروه انگلیسی ازاین مسئله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت : ما مسلمانان این مسئله را در ۱۴۰۰سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قران را قرائت کرد:”وهیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است “.زمانی که اسم جلاله “الله “ بلند شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت. پروفسور” ولیام براون”، مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده ویک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطاء کرد..
خوانش: 619
سپاس: 1
تعداد نظر: 1
چه زندگی زیبایی دارم چقدر لذت میبرم از این قدم زدن..پیاده رو شلوغ است و دلم ارام..راستی..چرا همه ی این ادمها ناراحتن…؟
کاش انها نیز عشقی به زیبایی عشق من داشتند..زندگی ام را دوست دارم..لحظه به لحظه اش را…مگر میشود ادمی با داشتن چنین عشقی دلگیر باشد؟!!پیاده رو شلوغ است و دلم ارام…ارامتر از این میشود؟؟!!
عشقی دارم به زیبایی تمام ارامش های دنیا..به او قول داده ام نگاهم را جز او به کسی تعارف نکنم…قول داده ام فقط برای او باشم…وای که چقدر این قول دادن و گرفتنها را دوست دارم…همیشه حرفش در قلبم جریان دارد که عشقم با کسی تقسیمت نمیکنم…
قدم هایم را ارامتر میکنم….چقدر این ادمها عجله دارند..
هی پسر….مگر راهت را نمیبینی؟؟!!
این گفته ی من بود به پسرکی که دست عشقش را گرفته و با شدت به من برخورد کرد.پخش زمین شدم و حتی به چهره ی پسرک نگاه نمیکنم..اخر قول داده ام..پسرک حرفی نمیزندو حرصم را بیشتر میکند..با توام مگر راهت را نمیبینی؟
بار پسرک حرفی نمیزند…خدایا از حرص اتش گرفتم…دختری که همراه پسرک بود دستم را گرفت و از زمین بلندم کرد..
چه عطر اشنایی..ناخوداگاه سر بلند کردم و چشمهای عشقم را روبروی خودم دیدم..
قلبم میلرزد…تنم یخ بسته است…پلکهایم سنگین شده است…وای چقدر پیاده رو شلوغ است…وای چقدر زندگی ناارام است…وای اصلا حالم خوب نیست…چرا بعضی ها میخندند…چرا بعضی ها خوشحالند…زندگی را دوست ندارم…لحظه لحظه اش عذاب است…
عشقم با عشقش روبه رویم ایستاده است…در چشمانش خیره شدم…قرار بود با کسی تقسیمم نکنی..اشکم بدرقه ی راهت….بسلامت…
خوانش: 607
سپاس: 2
تعداد نظر: 8
خوانش: 899
سپاس: 4
تعداد نظر: 3
خوانش: 464
سپاس: 4
تعداد نظر: 9