🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 معجزه در شعر یغما

(ثبت: 217194) آبان 8, 1398 
معجزه در شعر یغما

یغما نیشابوری
معجزه های کلام یغما در واژگان ساده و بی پیرایه اش جار می زنند. او که تا نیمی از عمر پر ثمرش، سواد خواندن و نوشتن را نداشت، و شاید چرخ روزگار خواست تا مشق الفبای نوشتنش را بر خشتهای خیس رقم زند تا کلک انگشتان یغما را نه تنها از خامه که از مداد هم بی نیاز کند!

“مي نويسم شعر با انگشت اندر خشت خام
گر بهاي خامه و دفتر نشد امكان من
فاش تر گويم: عروس چرخ جز يك ذرّه نيست
ما بلند آوازه ، خورشيد جهانش كرده ايم”

یغما بی نیازترین شاعر جهان است، حتی نیاز به معرفی خود هم ندارد، چه رسد که من حقیر برایش بنگارم. اما او نه تنها افتخار خراسان که مایه مباهات سر زمین ایران است که در عرصه ادب هیچ کوششی را فروگذار نکرد.
یغما برای شب تار خود هیچگاه منت شمع و چراغ را نکشید تا دود چراغش را منت کشد، او از چراغ آفتاب و ماه و ستارگان چراغانی خانه محقر خود را مهیا کرده بود که:

“گر چراغم نيست شب از ماه  و روز از آفتاب
روز و شب جشن و چراغاني است در ايوان من”

یغما خورشید و ماه را لاجرم برای زندگی روزمره منت روشنایی کشید ولاغیر، او خورشید را برای روشنایی خواست نه گرم شدن پیکر خاک آلود خود از حرارت جهانشمولی که بی منت بر همه کره خاکی می افشاند:

“تا مباد از گرمي خورشيد منت بركشم
اشك ديده روزها يخ بست بر مژگان من”

شاعری که مدرسه ندیده و درس و بحث کلاس برایش مفهومی ندارد، آنچنان بر شکوه و عظمت منظومه شمسی می تازد که گویی خود ذره ای از آن نیست. او انسان را بالاتر از عالم هستی می داند، انسانی که گل سرسبد است بر تارک خلقت، او تمام ستارگان را طفیل خلقت انسان می شمارد که بدون خلقت انسان ارزشی ندارند:

“سقف زيباي فلك را در شب يلداي تار
ما ز نور ديدگان ، اختر نشانش كرده ايم”

او به این هم بسنده نمی کند، حتی تمام آسمان را در مقام انسان آنقدر کوچک و حقیر می داند که با کلاه تنگی مقایسه میکند که بر سر آدم نهاده شده است! و بدین سبب دنیا را لایق شکوه و ناصبوری خود نمی داند که حتی از روی تواضع
خود را مدیون عالم هستی می شمارد:

“من نمي نالم ز جور آسمان ، زيرا كه ما
اين كلاه تنگ را ، خود ، آسمانش كرده ايم”

آیا این معجزه کلام یغما نیست!؟
با چنین نگرشی، اگر تمام کائنات در اندیشه یغما جای بگیرند جای تعجب نیست، او که گاهی گریز به عرشیان دارد و از آسمانیان نشانها می گوید.
او با نگرش خود و بی نیازی از متعلقات دنیای موقت، عرشیان را میزبانی میکند! تا در شان و مرتبه او شعر بخوانند! و او برای آنها از اسرار خلقت مینویسد:

“گرچه در خواب اعتباري نيست ميديدم به خواب
ساكنان عرش اندر خانه ويران من
بال اندر بال بنشستند و ساغر ميكشند
پاي كوبان شعر مي خوانند اندر شان من”

یغمای خشتمال و این همه جذبه؟!
او این دانش را از که آموخت؟ تا بر عرش و فرش احاطه ی اندیشه اش چنین بروز و ظهور کند!؟
یغما معجزه انسانی در لباس فقر است که از وارستگی به خدای خویش رسیده است. یغما میخواهد بی کفن به نزد معبودش برسد تا بین او و خالقش هیچ چیزی نباشد.

“مرده من بيكفن از فقر بايد شد به خاك
با خداي خويش اين است آخرين پيمان من”

اما یغما در برخی ابیات خود این همه را از دولت قرآن می داند و عنایتی که پروردگارش بر او داشت.
یغما در نهایت خود را رسول پیغام خدا می داند و جار میزند که رسالتی دارد که باید ادا کند.او خود را پیامبر دنیای شعر میداند که:

“من رسالت دارم اندر شعر، جای شبهه نیست…”

و در نهایت دنیا را مرهون وجود انسان میداند و فریاد می زند که اگر بخاطر بشر نبود (انسان کاملی که قران هم به آن اشاره دارد) دنیایی وجود نداشت، و اشاره به حدیث قدسی دارد که خطاب به اشرف مخلوقات، حضرت رسول الله ص می فرماید : لولاک اما خلقت الافلاک…

“هيچ موجودي نبودي تا نشان از ما نبود
هر چه را باشد نشاني ، ما نشانش كرده ايم

اي كه گفتي: هست يغما را ريا سر تا به پا
نيست سر تا پا ريا ، ما امتحانش كرده ايم”

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    آبان 11, 1398

    “گرچه بر خواب اعتباري نيست ميديدم به خواب
    ساكنان عرش اندر خانه ويران من
    بال اندر بال بنشستند و ساغر ميكشند
    پاي كوبان شعر مي خوانند اندر شان من
    سلام و درود

    سپاس از اینکه وقتی برای شناخت یغما خشتمال نیشابوری صرف فرموده اید.
    بنده افتخار دارد 7 سال شاگردی این بزرگمرد را کرده و از خادمان درگاه گلی و دردمندانه ی وی بوده ام.
    یغما انجه را که می سرود عمل می کرد.
    بعدها مفصل درباره این شخصیت ممتاز ادبی معاصر که به تمام جهان تعلق دارد صحبت خواهم کرد.
    در پناه خدا 🌿❤️🙏👏👏👏🙏❤️🌿

  2. علی معصومی

    آبان 11, 1398

    درود و احترام
    اگر با یغما مصاحبت داشته اید خوش بحال شما
    و چه خوب است که در باره این شاعر از مواردی که مشاهده فرموده اید بنویسید تا این شاعر وارسته بیشتر معرفی شده و مورد استفاده علاقه مندان ادب گردد.
    سپاس ا بدل توجه شما گرامی
    🌺🌸🌺🌸

    در پناه خدا

  3. با سلام ،جناب معصومی از مطلب بسیار زیلاتان لذت بردم ،من همین شعری را که مورد بحث بود را خوانده بودم و اسم ایشان یغما نیشابوری را هم میدانستم ولی در اندیشه ی من او را شاعری در زمان قرن هفتم و هشتم میدانستم چون بسیار پر معنی و عارفانه و خیلی روان بود.این شعر در مخیله من در زمانی که مولوی شاعر بزرگ ایرانی می‌سرود او هم (یغما نیشابوری )در همان دوران میسروده.درهرحال ازین مطلب استفاده بردم سئوالی دارم کتابی درباره این شخصیت سراغی دارید معرفی نمایید ممنون

  4. مينا امينی

    آبان 17, 1398

    ” عشق ، دریای عمیق است، عجب نیست که خلق
    از سر من بگذشتند و ندیدند مرا ”

    ممنونم آقای معصومی
    💐🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا