🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
بی مقدمه، با اجازه ی شما خوبان، برویم به سراغ اصل مطلب:
تعریفی درباره ی شعر از این جانب:
سخنی فراعادی(در طیفی از مجموعه ی ساختار زبانی، آهنگ و احساس)، (اصالتا) برای بیان فراواقعیت
محمدعلی رضاپور (مهدی)
14 دی 1401 کوچنمای خورشیدی
ایران، تهران، شهریار(اندیشه)
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (4):
دی 15, 1401
سلام
شعر شاید گاه عادی باشد و از واقعیت ها سخن بگوید جناب بینه تعریفی گویا داشتند در مورد هوش که هوش آن چیزی است که آزمونهای هوش می سنجد
و استاد ما فکر کنم این تعریف را بهترین تعریف دانستند
با اینکه این تعریف دچار دور است
بنابراین بهتر است بگوییم شعر آنست که شاعر گوید
و اگر پرسند شاعر کیست بگوییم آنکه شعر می گوید
پاسخ
دی 15, 1401
سلام و درود و سپاس،
1.
این که شعر ممکن است واقعی باشد. بله، گاهی ممکن است اما در اصل، شعر، سخنی فراواقعی است و ترفندهایی مانند تشبیه و استعاره و و و تائیدکننده ی این نظرند؛ اما به هرحال، ممکن است برخی شعرها بدون تشبیه و… درباره ی امری واقعی و در سطحی واقعی در توصیف آن باشند و بدون مبالغه و تشبیه و…
و دقیقا به همین دلیل،
“اصالتا” را داخل پرانتز قبلش آوردیم؛
پس امکان واقعی بودنِ برخی شعرها را در تعریف مان درنظر گرفتیم بلکه حتی به آن تاکید کردیم (با استفاده از قیدِ اصالتا)
پاسخ
دی 15, 1401
2. با این حال، این را که شعر ممکن است گاهی عادی باشد، قبول نداریم؛
چون سخن عادی، دیگر، شعر نیست بلکه باید خاصیتی فراعادی در سخن باشد که آن را به شعر تبدیل کند و این ویژگی فراعادی ممکن است برگردد به ساختارزبانی مثل چینش غیرعادی اجزای کلام یا برگردد به آهنگ (تعبیری فراتر از وزن که حتی در شعرهایی که ممکن است بطور خاص، موزون نامیده نشود هم وجود داشته باشد) و یا برگردد به وجود احساس و انتفال عاطفه ای که در آن سخن هست و یا به چند مورد از آنها با شدت و ضعف برگردد و به همین دلیل، از عبارت “در طیفی از مجموعه ی ساختار زبانی،آهنگ و احساس” استفاده کرده ایم.
پاسخ
دی 15, 1401
چرا فقط آهنگ خوب همان وزن را موجب غیر عادی شدن بدانید
اصولا بنده با تعاریفی که مجبور شویم انبوهی از آثار قدما را از دایره شعر خارج کنیم مخالفم
یکی از بهترین و شاید برترین اثر هنری شاهنامه استاد فردوسی قدوسی است بسیاری از ابیاتش نه فراواقعی است و نه غیر عادی
یکی مرد بود اندر آن روزگار
ز دشت سواران نیزه گذار
گرانمایه هم شاه و هم نیک مرد
ز ترس جهاندار با باد سرد
که مرداس نام گرانمایه بود
به داد و دهش برترین پایه بود
مر او را ز دوشیدنی چارپای
ز هر یک هزار آمدندی به جای
همان گاو دوشابه فرمانبری
همان تازی اسب گزیده مری
بز و میش بد شیرور همچنین
به دوشیزگان داده بد پاکدین
به شیر آن کسی را که بودی نیاز
بدان خواسته دست بردی فراز
پسر بد مر این پاکدل را یکی
کش از مهر بهره نبود اندکی
جهانجوی را نام ضحّاک بود
دلیر و سبکسار و ناپاک بود
پاسخ
دی 15, 1401
صحبت از “فقط” نبود و نیست بلکه صحبت از “در طیفی از مجموعه…” بوده است.
پاسخ
دی 15, 1401
پس شعر، همیشه فراعادی است و به هرحال، ویژگی و امتیازی دارد که از سخن عادی، متفاوتش کند هرچند ممکن است همیشه فراواقعی نباشد.
پاسخ
دی 15, 1401
نثر ادبی هم از کلام عادی امتیاز دارد و نیز ممکن است فراواقعی باشد
پاسخ
دی 15, 1401
بله، و به همین دلیل، ما اصطلاحاتی داریم مانند نثر شعری و همچنین شعر منثور.
به هرحال، اینها را که نثر نامیده اند، وجه مشترک با شعر دارند و از روح شعر، در آنها دمیده شده است.
حال، این که مرز نثر و شعر، کجاست، هم مطلبی قابل تامل است.
خلاصه: آنچه شما درباره ی نثر شاعرانه گفتید هم از امتیازات شعری، بهره مند هستند و شاید _ البته شاید _ مرز بین نثر و شعر، قراردادی باشد و در جوامع مختلف، تفاوت داشته باشد و در جامعه ی فارسی زبان هم دست کم از زمان شادروان شاملو، این مرز، دچار دگرگونی شده است.
پاسخ
دی 15, 1401
اصالتا گرهی از کار به نظر می رسد نمی گشاید اگر سخنی فراواقعی نباشد و شعر باشد پس فراواقعی بودن از مقومات تعریف شعر نیست
پاسخ
دی 15, 1401
چطور؟!
واقعی یا فراواقعی بودن، دست کم، در دو جنبه ی نوشته ها و شعرها، قابل بررسی است:
1. در سطح موضوع یعنی خودِ موضوع، غیرواقعی باشد و تخیلی مانند سرودن درباره ی سیمرغ و….
2. در سطح پردازش یعنی حتی موضوعی واقعی مانند توصیف اشخاص، مکان ها و زمان و… را بصورتی فراواقعی بیاوریم و برای این کار می توان از ترفندهایی مانند تشبیه و استعاره و مبالغه و… استفاده کرد.
پاسخ
دی 15, 1401
حال، با توجه به این نکته، می دانیم که شعر، اصالتا فراواقعی است در یکی از دو سطح موضوع یا پردازش یا هر دوی آنها
و کم اتفاق می افتد که واقعی باشد با این حال، ممکن است گاهی هم شعری واقعی باشد نه فراواقعی که در تعریف مان آن را لحاظ کرده ایم.
پاسخ
دی 15, 1401
یک مثال نقض نیز باعث می شود تعریف از کلیت خارج شود بنابرین فراواقعی شرط شعر نیست
پاسخ
دی 15, 1401
شکی نیست که بیش تر شعرها فراواقعی اند و این فراواقعی بودن، یا در خود موضوع است یا در پردازش آن یا در هر دو.
براین اساس شاید 99 درصد شعرها فراواقعی و تنها یک درصد، واقعی هستند.
کاربرد قید “اصالتا” در این تعریف، دو فایده دارد:
نخست، این که برای آن اکثریت 99 درصدی، جایگاهی بالاتر از اقلیت یک درصدی قائل است
و دوم، این که از آن یک درصد هم در تعریف، غفلت نشده است.
به نظر، فراواقعی بودن، ویژگی بسیار مهمی برای شعر است که نمی توان از کنار آن گذشت.
پاسخ
دی 15, 1401
بسیاری از ابیات استاد فردوسی نه در موضوع و نه در پردازش غیرواقعی نیست
بز و میش بد شیرور همچنین
به دوشیزگان داده بد پاکدین
پاسخ
دی 15, 1401
اما سخنی فراعادی است
که در طیفی از مجموعه ی ساختار زبانی، آهنگ و احساس
به سمت شعر، تمایل می کند.
پاسخ
دی 21, 1401
یاد گل آقا به خیر
جایی در نشریه اش خواندم که گفته بودند به نظرت بن لادن کجاست ؟
گفته بود : احتمالا پیش پدرزنش ملاعمر
گفته بودند : ملاعمر کجاست ؟
پاسخ داده بود : یحتمل پیش دامادش بن لادن
پاسخ
دی 21, 1401
درودتان
یعنی می خواهید بگویید که شعر، تعریف ناشدنی است و هرچه بگوییم، تعریف شعر نیست؟
پاسخ
دی 21, 1401
البته در اینجا منظورم تعریف ناپذیری شعر نبود ، بیشتر خواستم مصداق و شبیهی بر حرف های سیاوش جان بیارم . ولی یادم نیست کدام فیلسوف بود که می گفت هیچ تعریفی در جهان کامل و جامع نیست ولی ما ناچاریم که موضوعات را تعریف کنیم .
پاسخ
دی 21, 1401
🙏
پاسخ
دی 15, 1401
شبی یاد دارم که یاری عزیز از در در آمد. چنان بیخود از جای بر جستم که چراغم به آستین کشته شد.
سَریٰ طَیفُ مَن یَجلو بِطَلعَتِهِ الدُّجیٰ
شگفت آمد از بختم که این دولت از کجا
بنشست و عتاب آغاز کرد که: مرا در حال بدیدی چراغ بکشتی، به چه معنی؟
گفتم: به دو معنی: یکی آن که گمان بردم که آفتاب برآمد و دیگر آنکه این بیتم به خاطر بود:
چون گرانی به پیش شمع آید
خیزش اندر میان جمع بکش
ور شکر خندهایست شیرین لب
آستینش بگیر و شمع بکش
پاسخ
دی 15, 1401
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مغیب افتاد.
پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.
گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده
که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
پاسخ
دی 15, 1401
به نثر های استاد درین دو اثر و سایر آثار دقت شود آیا شعر است؟
پاسخ
دی 15, 1401
دقت بفرمایید:
عرض کردم: دو اصطلاح یا عنوان مربوط به بحث در ادبیات داریم:
نثر شاعرانه و شعر منثور.
در هر دوی اینها روح شعر، وارد شده است و اینها بیگانه با شعر نیستند اما این که مرز دقیق نثر و شعر، کجاست، عرض کردم که به نظر می رسد قدری قراردادی باشد و در شعر فارسی مثلا از زمان حضور یا تثبیت شعر سپید، این مرزها تغییر کرده باشد.
پاسخ
دی 15, 1401
شاید هم بتوان از منظر فلسفی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت جناب ملاصدرا، به این مقوله نگریست.
پاسخ
دی 15, 1401
درود
شعر، رقصِ بی تار و تنبکِ وجدآمیز و وجدانگیزِ غیر تعلیمی و هنرمندانهی عشق، احساس، عاطفه و حتّی منطق و اندیشه در ساحتِ سخنِ جِدّ و طنز است که منشأی جز عطش غیر قابل فروکشیِ طینتِ الهی آدمیان به جمال و کمال مطلوب 《زیباییِ مطلق و مطلق زیباییِ》 ندارد.
پاسخ
دی 15, 1401
سلام و درود و ارادت
پاسخ
دی 15, 1401
درود
و جناب استاد!
نظرتان در مقوله های میانه ی
شعر منثور و نثر شاعرانه چیست؟
آیا در این جا، صحبت از مرز قراردادی است یا وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت یا از منظری دیگر باید به این بحث نگریست؟
پاسخ
دی 15, 1401
پاسخ
دی 15, 1401
🌿🌹🌹🌿
پاسخ
دی 16, 1401
سلام بحث شیرینی درین صحفه داشتم البته سابق به بنده گویا می گفتند اگر بحث ها را زیاد ادامه بدهی ممکن است موجب رنجش خاطر گردد
امید که ملالی رخ نداده باشد
پاسخ
دی 16, 1401
سلام
اتفاقأ بحث علمی ارزشمندی است.
سپاس از حضور و دقت نظر ارجمندتان
پاسخ
دی 21, 1401
والا هرکی به بگه کی تو رو کچل کرد
میگم سیاوش 🙃🙃
پاسخ
دی 21, 1401
😂
پاسخ
دی 21, 1401
این سری که من می بینم جای کار برای موکنی بسیار دارد
سروش موجب پرپشتی می شود
پاسخ
دی 21, 1401
پس هنوز کاملا و آن طور که جناب سیاوش می پسندند، کچل نشده اید.
پاسخ
دی 16, 1401
بقیه بزرگان نیز اگر تشریف بیاورند فکر کنم باب بحث بسیار مهمی را جناب رضا پور باز کرده اند
چون واقعا آخرش هنوز نفهمیدم شعر چیست ؟
همان موزون مخیل مقفی شاید دم دست تر باشد
مخیلش قدری کیفی می شود ولی وزن و قافیه تقریبا کمی است ولی با اینکه کمی است گاه احساس می شود محسنات شعر است و رکن شعر نباشد خیال هم که به تنهایی بگیریم مرزبندی نثر و شعر را چه کنیم
پاسخ
دی 16, 1401
امید که از نظر اساتید هم بهره مند شویم!
پاسخ
دی 16, 1401
امید که از نظر اساتید هم بهره مند شویم!
پاسخ
دی 21, 1401
سلام فرزندم
شعر باید خواننده را منقلب کند و ایجاد این انقلاب در درون، هنر و احساسی قوی می طلبد.
شاعر باید شجاع باشد و مانند یک قاضی دانا و با ایمان به قضاوت برخیزد البته این امر شامل همه شاعران نمی شود و از همه چنین انتظاری نمی رود.
شاعر باید به عمق درد اجتماع نفوذ کند و درد ها را استادانه بیان کند همین امروز شعری از استاد علی معصومی در سایت خواندم که از دیدگاه بنده شاهکار قرن است مرا بشدت منقلب کرد و تاثیر گذاری آن بر ذهن من غیر قابل توصیف است.
شاعر باید یک کهکشان عشق باشد اگر این خمیر مایه معرفتی در شاعری وجود داشته باشد هر چه بسراید و بنویسد ارزشمند است.
در پناه خدا 🌿❤️🌿
پاسخ
دی 21, 1401
سلام و درود و ارادت
بابا طارق عزیزم
سپاس ویژه از مطالب ارزشمند شما بزرگوار 🙏🌿❤️🌿🙏
پاسخ
دی 21, 1401
سلام
من فکر می کنم بسیاری از تعاریف فقط حدود را نشان می دهند و قطعیت کامل ندارند . در مورد شعر نیز همین است . یا عشق یا ایمان یا … همه ی آنها تعاریف کامل و جامعی ندارند .
اما تعریف شعر از نظر بنده نیز مثل آقای رضاپور است . یعنی غیرعادی بودن کلام البته فراتر از عادی باشد نه فروتر
همان شاهنامه و بوستان هم اگرچه ممکن است بسیاری از موضوعات عادی را پیش گرفته باشند اما بیان آنها معمولی نیست . ما در گفتار معمولی بحر متقارب را رعایت نمی کنیم .
پاسخ
دی 21, 1401
سلام و درود و سپاس تان جناب مانای گرانقدر
پاسخ
دی 21, 1401
سلام درود بر بحر متقارب
هیچ وقت این بحرها را یاد نگرفتم
پس هر چه به بحر متقارب بگوییم شعر است این یک
بحر متقارب مثال است این دو
هیچ وقت سخن را در کلام عادی با وزن نمی گوییم این سه
پس هر چه با وزن باشد شعر است این چهار
حتی این اشعار
اوستا چلو کبابی / ای آدم حسابی
انجیر آبه / گل گلابه / مال سرابه
آهای بلال شیره / بخور بچت نمیره
این پنج
پاسخ
بستن فرم