🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 با حضرت کتاب (داستانِ کوتاه) به قلم: عابدین پاپی(آرام)

(ثبت: 264101) مهر 2, 1402 
با حضرت کتاب (داستانِ کوتاه) به قلم: عابدین پاپی(آرام)

جناب قلم درودبیکران برشما؟ احوالات شما چگونه است؟

درودها باد برشما خوبم بدنیستم؟ ببخشید شما؟ باورکن خیلی با این جمله سرِ سازگاری ندارم ؟ چرا؟ آخه شما معنایی ندارد معنا همون انسانیّت انسان است؟ مگه نشنیدی که سعدی شیخ توانمند میگه که : بنی آدم اعضای یکدیگرند / که درآفرینش زِیک گوهرند. وقتی همه ی ما درآفرینش ازیک گوهر به وجود آمده¬ایم دیگه این شما گفتن ها معنایی ندارد درضمن برای جناب عالی هم خوب نیستش که میگی شما چرا که قلم که حضرت دوست باشد الگوی همه ی ماهاست و همه ی ماها از قلم یاد می¬گیریم این طور نیست؟

بله همین طور است واقعاً زیبا حرف می¬زنید نکنه ازسلاله ی عشق هستید و خودتونو به اون راه زدید؟ حالا ازسلاله یا گوهره و یا سرشت بالاخره یه چیزی هستیم شاید هم چیزکی باشیم تا که مردم بگویند چیزها!! به هرحال شما زیبا صحبت می¬کنید و گویا جواب هر پرسشی نزدِ خودتان است و درمورد همین شما گفتن هم حق با حضرتعالی است چی بگم واقعاً آدم تحت تأثیر فرهنگ عموم و عامیانه ی مردم و زبانِ محاوره¬ای هم قرار میگیره ودراین دنیای مادی که اصالت ماده و اصالت انسان بسیارمهم است خود عاملی است که همه شعرسعدی را از یاد برده¬ایم البته بنده هنوز هم پایبند فرهنگ و ادب هستم حق با شماست.حالا بفرمایید کارتون چیه؟ هرکاری باشه درخدمت شما هستم؟

درواقع کارکه نه کارها با شما دارم؟ چند تا پرسش بنیادی از شما دارم اجازه هست عنوان کنم! بله حتماً بفرمایید؟ فرق شما با نویسنده چیست؟ پرسش بسیارسختی است و البته پاسخ به آن هم یه کم سخت و دشوار است؟ به نظرم فرق این دو درنوع تیپ و ظاهرآن هاست وگرنه هردو یک هدف و جامعه هدف را به نام نوشتن دنبال می¬کنند.هر نویسنده¬ای می¬نویسد و هر قلمی هم می¬نویسد.خب فرق ظاهرشون چیه؟ اینکه لباس آن ها فرق می¬کند.مثلاً کلمه ی نویسنده ازحروفی تشکیل شده که این حروف درکلمه قلم وجود ندارند یعنی با هم جناس و هم جنس از حیث حروف نیستند!! خب چه ربطی داره؟ خیلی ربط داره به عنوان مثال عشق، عاشق و معشوق هر سه با هم حروف مشترک و معنای مشترک دارند؟! چه جالب گفتید؟ بله داستان اینه البته نویسنده کسی است که می¬نویسد اما قلم ابزاری است که دردست نویسنده است برای نوشتن اینم یک تفاوت و وجه اشتراک می تونه باشه. یه جمله ای هستش که میگن نویسنده تا می نویسد زنده است چه قدرمی تونه درست باشه؟ به نظرم نه تنها نویسنده بلکه هرکسی درشغل خودش همین حالت را داره خب نوشتن یک حرفه یا شغل برای نویسنده هستش و اگر نوشتن را از نویسنده بگیریم درواقع با مشکل مواجه میشه مثل اینه که شما توپ را ازیک فوتبالیست بگیرید خودِ فوتبالیست هم تا توپ می¬زند زنده است و یا خلبان هم تا پرواز دارد و خلبانی می¬کند زنده است. چه جالب زیبا بود؟! واقعاً استفاده کردیم؟ خواهش می¬کنم. البته اینو هم اضافه کنم که نویسنده دو نوع زندگی دارد : یکی زندگی معمولی خودشه که با کتاب هایش زندگی می¬کند و کتاب ها فرزند او به حساب می¬آیند و تا زنده هستش از اونا مراقبت و نگهداری می¬کنه و دیگر زندگی بعد از مرگِ نویسنده هستش که دراینجا قلم نویسنده به جای خودِ نویسنده ایفای نقش می¬کند وتقریباً به جای او همه کاره میشه. قلمِ نویسنده بعد ازمرگِ نویسنده نقش پدر را به جای نویسنده برای جامعه بازی می¬کند با این که درزمانِ حیاتِ نویسنده این خودِ نویسنده هستش که نقش پدر را برای قلمِ خود و جامعه بازی می¬کند.خیلی هم عالی و سودمند و کارآمد بودند سخنان شیرین و گوهرمند شما استفاده و بهره ها بردیم. خب صحبت ازعشق کردید برام خیلی جالب بود؟ یه جمله ای هست با این مضموم که میگه:«وعین حرف اول عشق است.» میشه دراین مورد بیشتر توضیح بدید؟ خب عین حرف اولِ عالی جناب عشق هستش دیگه خیلی نیازِ به توضیح ندارد؟ نه این طور نیست بفرمایید تا استفاده¬کنیم؟ عین به معنی چشم هستش و البته حرفِ اول خودِ واژه ی عشق هم هست. من این جمله را از یک نویسنده خوانده¬ام که البته یک مصرع آن را شما نگفتید که اون یک مصرع اینه:« همانجا که نامِ کوچکِ من آغازمی¬شود.» فک می¬کنم نویسنده یا شاعرمنظورشون نرسیدن به آرزوها و حتی عشق باشد.اگرسه کلمه عشق را سه بُعد معرفتی یا راه معرفتی تلقی کنیم منظور این است که من درهمان راه اول مانده¬ام و یا هنوز درآغازِ عشق هستم. نویسنده یک آغازی را ازخودش و تجربیات خودش را بازگو می¬کند و می¬خواهد که بگوید عشق ازنگاه من یعنی درابتدای جاده ی آن بودن و همچه چیزهایی. البته فک می¬کنم این قطعه ادبی از عابدین پاپی باشد که اولِ اسم کوچک خودش هم با عین آغاز می¬شود.به نظرتون عشق وجود دارد؟ به نظرم هرچیزی که درباره¬اش صحبت می شود یعنی وجود دارد؟ شما درباره ی چیزی که نیست هرگز صحبت نمی¬کنید؟ مثلاً اگر زن نداشته باشید هرگز درباره زن داشتن خودتان صحبت نمی¬کنید عشق هم همین است بستگی دارد اگر شما عشق را تجربه کرده باشید حتماً وجود دارد و اگر از زبانِ دیگران اون را حس کرده¬اید درواقع برای شما وجود ندارد اما وجود آن را نمی¬توان کتمان کرد چون درباره آن صحبت می¬شود. بین زن داشتن و زن نداشتن یک فرق و تفاوتی است . کسی که زن دارد درواقع زن داشتن را به عینه لمس و حس کرده است اما کسی که زن ندارد نه این که زن داشتن را تجربه نکرده بلکه زن داشتن خود را تجربه نکرده است حالا میشه گفت زن داشتن وجود ندارد درواقع خیر چون دیگران و هستی این نشانه را تجربه کرده¬اند. عشق و سایر معانی و نشانه ها هم همین طوراست.مثلاً شما اگر پدرنداشته باشید فک می¬کنید که اصلاً پدری وجود ندارد که درواقع این طور نیست اما برای شما پدر بی معناست چون به عینه خودتان این مهم را تجربه نکرده¬اید اما مفهومی به نام پدر و حتی خودِپدر یک تجربه زیستی است که همه ی ما آن را می¬بینیم حالا ممکن است که خودمان پدرنداشته باشیم که البته هیچ کسی بی پدرنیست. چه رابطه ی عاشقانه ای بین قلم و نویسنده هستش؟قلم و نویسنده عاشق و معشوق یکدیگرند.یک رابطه دیرینه و شیرینه با هم دارند. فک می¬کنم معشوق اصلی نویسنده قلم است . تا شور و شورندگی دردلِ نویسنده نباشد صریرِ قلم به آواز نمی¬آید و پروازنمی¬کند. من نویسنده، قلم و کاغذ را عاشق ، معشوق و عشق ترسیم می¬کنم. عشق به معنی بستر و خمیر مایه است و به نظرم کاغذ عشق است که نویسنده را وادار می¬کند تا که خود و جامعه را برگونه های آن بنویسد. گذشت و فداکاری کاغذ به مراتب بالاتر از نویسنده و قلم است . هیچ کسی دوس ندارد برصورتش خدشه ای وارد بشه و دردنیای امروزهمه گونه و صورتشون را زیباترمی¬کنند اما کاغذ این اجازه را به نویسنده و قلم داده است.پس کاغذ همون عینِ عشق است که هر نامی با آن آغاز می¬شود و به خاطر همین است که نویسنده میگه: «وعین حرف اولِ عشق است.«هرعینی با عینِ عشقِ کاغذ آغازمی¬ شود. بسیار ممنون.پرسش دیگه این که شما چه تفاوتی بین نقطه و حروف می بینید.؟ حروف و نقطه ها رابطه ای چند سویه و حتی چند گویه با هم دارنداما تفاوت هایی هم هست.به عنوان مثال: کلمات به دو بخش تقسیم می¬شوند: یکی کلمات بی نقطه هستند و دو دیگر، کلمات با نقطه. من کلماتی که نقطه دارند را کلماتی می¬دونم که نقطه چشم آن ها به حساب می¬آید. کلمات با نقطه به مانند انسانی اند که دو چشم دارد که خودِکلمه انسان است و نقطه ها چشم آن کلمه که بدون نقطه بی معنی می¬شوند. مثلاً شما اگر نقطه های کلمه ی باران را بگیرید قابل خواندن نیست.ازجانبی دیگر کلمات بی نقطه هستند که این کلمات بدون نقطه معنای خودشان را ارائه می-دهند.کلمات بی نقطه به مانند خودِکلمه که نقطه ندارد یا مثل رود یا سهل و غیره . بنابراین دنیای کلمات یک دنیای عجیب و غریب و خارق العاده است که می¬توان کتاب ها درباره آن نوشت. به نظرتون کلمات بدون نقطه هم حرف می¬زنند؟ اتفاقاً کتابی دارم که عنوانش هست: «کلمات بدون نقطه حرف می زنند.» و منظورم همین که کلمات بی نقطه حرف خودشان را به خوبی می¬زنند و نقطه سازی هم می¬کنند.» درباره ی خودتان بگوئید؟ این روزا چیکارمی¬کنید؟ فقط می¬نویسم و نوشتن نامِ مُستعارمن است. راهی جز نوشتن ندارم.حرفه ی من نوشتن است و وقتی دلم برای حروف تنگ می¬شود سعی می¬کنم که این حروف را به کلمه تبدیل کنم و کلمات را هم به سطر و جمله تبدیل می¬کنم و بعدش جمله ها را به فصل تبدیل می-کنم تا که کتابی به وجود آوردم ازبرای عینِ خودم که حرفِ اولِ عشق است. من کل زندگیمو گذاشته¬ام برای این که کتابی بنویسم و عاشقِ کتابم؟ به به چه جالب گفتین؟ خب حالا خودتومعرفی نکردی؟ میشه بفرمائید کی و چی هستی؟ بله ببخشید دیگه ؟ من حضرت کتاب هستم؟ به به چه خوب پس ما را گرفته بودید ها؟ من عاشق شما بودم و واقعاً ما را غافل گیرکردید؟سال ها بود که انتظارِ شما را کشیدم؟ حالا من ازشما سئوال دارم حضرت کتاب؟ بفرمائید؟ میشه بگی چه فرقی بین کتابی که من نوشتم با شما که حضرت کتاب هستید وجود داره؟ چرا به کتاب من حضرت نمی¬گن؟ خیلی فرقی ندارند تنها چیزی که هست حضرت کتاب راه و مسیرهای زیادی را طی کرده تا به یکرنگی و بی رنگی رسیده است و ممکن است که شما این راه و مسیر ها را کم تر طی کرده باشید .بله چه جالب بود. من خودم گفتم که: «مهربانی را ازکتاب بیاموزید/ چون کلمات زیادی را درآغوش دارد.» واقعاً بین حضرت کتاب و کتاب ها خیلی فاصله هست و من اعتقاد دارم که خودِ قلم هم درآغوش کتاب به دنیا می¬آید.کتاب پدرهمه ی ماها هستش از نویسنده و قلم و کاغذ بگیر تا حرف و کلمه و سطر و جمله و فصل و چنین است که به شما حضرت کتاب گفته اند. ممنونم حضرتعالی به ما لطف دارید بی شک تا شماها نباشید ماها هم معنایی به خود نخواهیم گرفت. به نظرتون حضرت کتاب چه تفاوت و اشتراکی بین مداد و خودکار هستش ؟ خودکار خودنویس های خودش را می¬نویسد و خودکاری خود نویس است . ردِپایش مانا و ماندگار است اما مداد فداکاری می¬کند.بزرگترین فداکاری و ازخود گذشتگی آن این است که توسط تراش تراشیده و نیست و نابود می¬شود تا که دانش را به صورت پایه ای به انسان ها یاد دهد. به نظرم مداد بی منت کارمی¬کند به مانند اشک های باران که بی منت برای زمین می-ریزداما خودکار با این که خیلی بزرگ است ولی این ازخود گذشتگی را کم ترازخود نشون می¬ده و درسته که تا آخر با نویسنده و کاغذ هستش اما به همین راحتی ردپایش پاک نمی-شه و خودش هم دوس نداره پاک بشه و ازجانبی دیگر راضی نیست که جوهرآن تمام شود. هردو ازخودگذشتگی دارنداما مداد بیشتر ازخودکار ازخود گذشتگی دارد.مداد مادر نوشتن است اما خودکارپدرِنوشتن محسوب می¬شود. به به چه زیبا و هوشمندانه گفتین چطور؟ مادر برای فرزندانش اشک بی منت می¬ریزد و بسیارهم عاطفی و دلسوز و فداکاری دارد. شما ببینید مرگ مداد با خودکار فرق می¬کند.خودکاروقتی عمرش تمام می¬شود نویسنده آن را رها می¬کند اما مداد از همان اول خودش را فدای نویسنده و دانش و بینش می¬کند و این مهم ترین ویژگی مداد است.این که میگم خودکار پدرِ نوشتن است درست گفته ام زیرا که تمام ویژگی های آن پدرانه هستند و دقیقاً مثل پدرکار می-کند و خودکاراست. چه جالب بود ممنون ازگرانمهر؟ بفرمایید که چرا نویسنده به خودکار و مداد بی مهری می¬کند؟ درواقع بی مهری نمی¬کند اما چاره¬ای جز این ندارد.به نظرم نویسنده خودشو برای خودکار و مداد هزینه می¬کند. اگرنویسنده نباشد خودکار و مداد نمی¬توانند خودشان را به جامعه نشون بدن و به همین خاطراست که خیلی از مدادها و خودکارها باید تلف شن تا کتابی متولد شود همه ی ما به دنبال تولدِ حضرت کتاب هستیم و جالب این جاست که برای تولدِ حضرت کتاب هزاران مداد و خودکار باید تلف شن تا کتابی متولد شود . که این طورچه عالی بود؟! خیلی خوشحال شدم جناب قلم؟ بنده هم افتخار می¬کنم که بعد ازسال ها حضرت کتاب را زیارت کردم.بدرودها باد بریادها و فریادها که دردلِ کتاب به یادِ ما هستند.

از کتاب: خودنویس های خودکار

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا