🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ابری تر از آسمان،
چشم من
که میباردت خیس.
من از رعد و برق نگاه تو
طوفانی ام،
کمی مهربان تر ببار بر سرِ جان من.
#دنیا_تیموری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
مرداد 13, 1398
سلام و درود
من از رعد و برق نگاه تو
طوفانی ام،
دستمریزاد
تقدیمی :💐
اشکِ چشمم را نگاهی کن ،دلا
رعد و برقی می زند از هم جدا
حلقه اشکی گوشه چشمی منتظر
گونه را ، خیس از فراقت ،بی وفا
ولی اله بایبوردی
13 / 05 / 1398
🌸🌸🌸🌹🌸🌸🌸
پاسخ
مرداد 16, 1398
جناب بایبوردی سپاس از نگاهتون….سروده ارسالی بسیاااار زیبا و دلنشین بود.قلمتان همواره سبز 🌹🌹
پاسخ
مرداد 13, 1398
” ابری تر از آسمان،
چشم من
که میباردت خیس.
من از رعد و برق نگاه تو
طوفانی ام،
کمی مهربان تر ببار بر سرِ جان من. ”
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
زیبا ست
عالی سرودید
لذت بردم از شعر قشنگتان بانو تیموری گرانقدر
زنده باشید به مهر
درود ها
💐💐💐👏👏👏👏🌸
پاسخ
مرداد 16, 1398
درود فراوان خدمت استاد مهدی پور…همراهی ارزشمند شما امید بخش و باعث افتخار بنده هست.وجودتان ماندگار🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 13, 1398
سلام و درود
الهی شکر از فراق دیگه خبری نیست
خیلی خوشحال شدم موضوع عوض شده
عالی ست
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌺🌿
پاسخ
مرداد 16, 1398
سلام خدمت استاد عزیزم.
بسیاااار خشنودم از نگاه و نظرتون…در پناه حق مانا و سلامت باشید🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 13, 1398
ابری تر از آسمان
چشم من است
که می بارد
تو را خیس،
من از رعد و
برق نگاهت
طوفانی ام!
کمی
مهربان تر ببار
بر
سرِ جان من.
… سلام
درست است فعل زیاد، شعر کوتاه را کنفت می کند و ایجاز را کمی دستخوش نارضایتی،
در شعر کوتاه گاهی اما فعل لازم می شود و سپس زیبایی اثر…
ببار!
در هوایت
می خواهم
قدم زنم…
پژواره
پاسخ
مرداد 16, 1398
درود جناب ترکمان
سپاس از همراهی و راهنمایی شما🙇♀️🙇♀️🌹
پاسخ
مرداد 14, 1398
من از رعد و برق نگاه تو
طوفانی ام،
کمی مهربان تر ببار بر سرِ جان من.
از اینکه احساس شاعر ، این اثر را راه می برد ، شکی ندارم …
اما پیشنهادی دارم و آن اینکه : هر اثر دو بال دارد. یکی احساس و دیگری اندیشه ، باید که با هر دو از زمین بلند شد.
زیبا بود و دلنشین نیز… درود بر شما
پاسخ
مرداد 16, 1398
با درود و سپاس از نظر و پیشنهادتون🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 14, 1398
چشمانت سونامی خاموشیست بغض کنی واویلا
پاسخ
مرداد 16, 1398
از دلم صبر و قرار من چه آسان می رود
عشق هم با رفتن تو، رو به حرمان نمی رود
یک دم از فکر و خیال تو نمی آیم برون
بی تو عشقی نیست یا آن هم به کتمان میرود
چون تویی، پیدا نخواهد کرد دیگر زندگی
بی تو در من شوق هر پیدا و پنهان میرود
کی خیال گریه داری، ابر بی باران من!
سوز درد عاشقی، گاهی به باران می رود
سخت آوردم به دستش، ساده از من دل برید
شرم بر عشقی که در یک سخت و آسان میرود
گر چه هر کس بیخبر از دردهای عشق نیست
پس چرا سمت عذاب خود، شتابان می رود
دست و پایم را اگر گم میکنم، تقصیر کیست؟
تا تو می آیی…دلم حتی به یک آن میرود
ما رجیمان بهشتی،،،، از زمین هم رانده ایم
بسکه هر کس در پی این سیب غلتان میرود
سخت شوراندی مرا، از بس وفایت کم شده
خاطرت باشد، که صبر از دل،چه آسان میرود
#علی_سلطانی_نژاد
پاسخ
مرداد 20, 1398
بسیار زیبا👌👌👌👌
پاسخ
مرداد 16, 1398
چون رعد و برقی، جاده ها را طی نموده ام
یک عمر _جز_ سر در هوای تو نبودهام
رویا به رویا را، سفر کردم به سمت تو
هر بار هم طوفان خشمت را ستوده ام
آن گردباد رفتنت، ما را خبر نکرد
هر چند _دل_، دیگر ز کین تو زدوده ام
ما دفتر دل را، بغیر از چشم کال تو
بر بدنویس دیگری،،،،،.،،روزی گشوده ام؟
یا جز به تایید نگاه سربلند تو
در وصف چشمان کسی شعری سروده ام؟
ما دانش آموز کلاس مکتب توایییییم
آن تخس بازیگوش که………همیشه بوده ام
ما قلب خود را، جز به تو عادت ندادهام
یا جز تو را ، بر سینه ی خود نآزموده ام
#علی_سلطانی_نژاد
پاسخ
مرداد 20, 1398
عااااالی👌👌👌👌🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 11, 1400
چشمانم را خوب بنگرجان من
رگ هایش رعدوبرقیست
می زند غرش از دوریت یار من
گوشه یه چشمم نم نم میباردجان من
صفحه ی چشمم رنگ اسمانست یار من
پاسخ
اردیبهشت 25, 1402
رعد و برق ،هه،
بغضت را نگه ندار
بعد فریادت گریه کن
پاسخ
بستن فرم