🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ساکنان این بند
ساکنان غصه داستانی
به صد عبارت نیم بند
دور تر از ماه وستاره
اونور شکل زمین
شکلی مثل یک ندایی خاموش
که جهان را به فریب
بر باد یک مشتی چموش
شب و روز پنهانی
میفروخت جانانه
وبهایش تن فرسوده ما بود
که هر گاه
به بادی می رفت
زتب یک ناله
ساکنانی مدهوش
همه جمله خاموش
نعره عشق کسی نیست
که باور بکند
یا صدایی از لب این گل سرخ
جامه عشق بپوشد
و به لکنت گوید
این جهان بیمار است
سر شب
گور کنان را دیدی
بوسه مرده ای را باز حراج
می بستند
تا که شاید
باورما آید
که جهان مجروح است
و دلیلی دارد
که سر صبح هر روز
کودکانی اینجا
بهر مردن باهم
سر قرصی از نان
سر صف می جنگند
این جهان
مجروح است
و دلیلش این است
که گلی نیست اینجا
تو صدای باغچه
تو صدای فردا
این جهان
مجروح است
فرزین م
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):