🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تماشای حضور تو کنار ساحلی سنگی
که میچرخد به دورت باد و میخواند چه آهنگی
تو میچرخی و موهای فِرَت را نرم نازش میکنی
گره در جعد گیسویت می افتد، زود بازش میکنی
و چشمانم که سرمست تماشای تو میماند
مرا تا بیکران دشتهای سبز احساس تو میراند
سرشت تو تماماً گُل، وجودت غرق آرامش
ولی در عین آرامی، نیازت وحشی و سرکش
تو را در آشیان قلب خود من جای دادم یار
به امید دوباره دیدنت در روز های رنگی دیدار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اردیبهشت 17, 1403
درود بر شما
خیلی زیباست
فقط تعداد بیت ها به عنوان مثنوی کم هست🌿
پاسخ
اردیبهشت 17, 1403
سلام ها بر خانم ایرانپور، 😊
تشکر از اینکه سروده ها را میخوانید.
و زیبایی بازتاب نگاه شماست، نه سروده ی حقیر☺️🙏
تشکر از نقدکاملا درست شما که دقت نظر حضرت جنابتان را گویاست. از این بابت سخت ممنونم از دیده ی دقیق شما عزیز🙏🙏🙏
حقیقت این است که این سروده تنها پنج بیتی با اوزان و قوافی مستقل است که وحدت آن یک تصور و خیال را برای خواننده تعریف میکند.
طبعم به بیشتر یاری ننمود و قصدم به هنگام سرایش رعایت هیچ قالبی نبوده است.
امیدوارم این موضوع باعث کدورت خاطر خوانندگان نگردد.😔
پاسخ
بستن فرم