🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به دنیای من آمد مهربانی های تو ؛ اما
میان دستهای گرم من چون کفتری پر زد
دلم دریایی از رنگین کمان عشق بود ؛ اما
چو پروانه که بیند شمع را ؛بر سیم آخر زد
میان آتش عشقی گرفتارم مرا بنگر
که گرمایی که میگفتی میان شعرِ من سر زد
مرا در نرمی آغوش از دنيا گريزاندى
ولى بی مهریت گل كرد و دل از غصه پرپر زد
شبی را یاد دارم من که دردی بی سبب رویید
همان دردی که میدانی ؛ و احساسی که از سر زد
همه دارايي من چشمهای پاک و خوبت شد
تپش هایم دوچندان شد ؛ ولی قلبم سبکتر زد
نمیدانم چه احساسی است؛ نامش را چه بگذارم
کسی انگار در عمق وجودم رفت و خنجر زد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اردیبهشت 23, 1403
درود.رقص قلمتان مانا
پاسخ
اردیبهشت 23, 1403
سلامِ دوست نثار جانتان،
ممنونم بانو🙏
پاسخ
بستن فرم