خوشه ی چـشم تو پرویـــن ِ نیاز است
می کـُـشد باز ولـی بنـــده نــواز است
گوشــه ای دارد اگــر دست مسافــــر
پنجه در پنــجه دلش زمیــنه ساز است
نه بیـات است نــه آن گوشه ی ماهور
پرده گـردان دلــم مـَل مـَل نـــاز است
کفـــِر کــافـر شـــده ای بـاز مــُعمـّـا
بهترین کوک جهان زخمــه ی ساز است
سینه ام پـُـر شــده از دسـت تو یاغـی
صحبت از تو به یقین مسـئله ساز است
سر کشی دارد اگـــر کوچــه ی افــــرا
باز هم مـــرغ سحر شــعـبده باز است
فصل ما سخت ترین نــیمه ی جان شد
هر کجا رفــت یقـین آینــــه ساز است
مطلـــــــع شعر همـن بیت سخن بود
خوشه ی چشـــــم تو پروین نیاز است
تیر 26, 1398
درود بر شما جناب امیر حسینی غزیز💐💐💐💐💐
پاسخ
تیر 26, 1398
سلام و سپاس از شما جناب مهدی پور عزیز💐🌿💐🌿💐❤️🌹🌷🌺
پاسخ
تیر 26, 1398
سلام و درود
چقدر راحت حرف دلت را زده ای
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
تیر 26, 1398
… نیست
بود اگر، سفرم
به
آخر می رسید!
… درود
خیلی خوب است ممنون…
پاسخ
تیر 26, 1398
سلام جناب ترکمان
ممنون از لطف شما
ولی به اشعار پرطراوت و زیبای شما نمی رسد 💐🌿💐🌿❤️🌹🍃🌿💐❤️
پاسخ
تیر 26, 1398
نفرمایید
هر حسی طعم خاص خود را دارد…
پاسخ
بستن فرم