🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین نوشته های الیاس امیرحسنی

یا ضامن آهو/الیاس امیرحسنی

یادش به خیر رضا را می گویم چقدر یادش هم مثل خودش عزیز است . امشب خیالش به سراغم آمده تا از تنهایی بیرونم بیاورد . دارم خوبیهایش را مرور می کنم . همیشه خنده ی ملیحی زیبایی صورتش را دو چندان می کرد . قد بلندی داشت و خیالت را راحت کنم خیلی خوش تیپ بود . یک کلاس از من بالاتر بود از لحاظ درسی و تحصیلات آن موقع می گویم وگرنه در عشق و معرفت خیلی کلاس بالا بود خیلی هم شوخ و خوشمزه بود . از هنگام حرکت با هم بودیم . روی یک صندلی نشستیم و رفتیم . یک لحظه آرام وقرار نداشتیم رضا در راه آهن داد و بیداد راه انداخته بود هر از گاهی بلند داد می زد ” کی ماستو ریخت ” وهمه متوجه او می شدند و من چه می خندیدم و او دستم را می گرفت وکشان کشان می برد و باز داد می زد ” کی ماستو ریخت ” .

خوانش: 1156

سپاس: 0