🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آواره ی شبگرد

(ثبت: 239097) اردیبهشت 29, 1400 

 

هوای دیدن تو را در سر دارم ای بی خبر از درد
غیر خیالت همه را ز سر بنمودم برون و ز دل طرد
.
چه خروشی در دلم بود روز نخست که تو را دیدم
همان دم آتش افکندی بر جان من با آن نگاه دلسرد
.
با تو مهربان بودم ای دوست تا توان بود در جان من
لیک غیر درد حاصلی نبودی و غیر آزار، نصیب و دستاورد
.
بی تو هر جا می نگرم غیر درد نمی بینم
لاف مردی زدم، اما از نفس افتاده است این مرد
.
شب اندر میخانه و سحر آواره ی هر کوچه و خیابانم
در میخانه شهره ی رندان مستم و در کوی تو آواره ای شبگرد
.
ز تیره گی ابر روشنایی نمی بینم در آسمان
رخسار تو روشنایی چشم من بود در آسمان لاجورد
.
تو در آسمان وجودم هم شمس و هم قمر بودی
تلالو می کردی و تابش تو جلوه ای بود در آن منحصربفرد
.
عزیز جان! در بوستان دل تو را عزیزترین می دیدم
گل سرخ این بوستان بودی میان این همه گل زرد
.
عذر بیجا و بهانه ز من مخواه، ای دل تنگ و صبور
نظر کن به پیش و برو به راه خویش و به عقب برنگرد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. مدینه ترکاشوند

    اردیبهشت 29, 1400

    🌹🌷🌺🌸💐🏵️🌻

  2. 🥰

    دی 17, 1400

    بسیاردلنشین

  3. همراز

    بهمن 10, 1401

    زیبا ودلنشین

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا