🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سنگ تیپا خورده ی کنج خیابان توام
چشمه ای جوشان و نالان در بیابان توام
روزها فکرم به دست آوردن عشق تو است
شامگاهان خسته و سر در گریبان توام
بندبند استخوان هایم از این دوری گسست
آشنایت هستم اما چون غریبان توام
در کویر عشق تو من بوته ی خاری شدم
دست شسته از زمین، هر سو پریشان توام
بعد از این آوارگی ، آوار شد روی سرم
درد عشقی که نفهمید جان به قربان توام
سیب سرخ قلب تو شیرین ولی ممنوعه شد
بهر نااهلان که دیدند من نگهبان توام
بعد هر سختی همه گویند آسان می شود
کلبه ی احزان شده در شهر کنعان توام
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
تیر 21, 1399
درودتان
شعر زیبایی است.
کاش ایرادات کوچکی وزنش را
نیز اصلاح بفرمایید ❤️🙏
پاسخ
تیر 21, 1399
در بیت های آخر،
دال “نفهمید” و “دیدند”
بیرون از وزن هستند.
پاسخ
تیر 21, 1399
درودتان استاد
سپاس از توجه و راهنمایی شما🌹
پاسخ
تیر 21, 1399
سلام و درود
غزل رواتی بود
در پتاه خدا 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
تیر 21, 1399
درود فراوان
سپاس استاد🙏
پاسخ
تیر 21, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 21, 1399
🙏🙏🙏❤️❤️❤️سپاس از حضورتان
پاسخ
تیر 21, 1399
درود استاد مرادیان عزیز.
به شعر پاک خوش آمدید.
خوشحالم که هم در انوشا و هم اینجا در کنار هم هستیم.
همچنان در محضرتان می آموزم.
مانا باشید.
پاسخ
تیر 21, 1399
درود فراوان استاد عزیزم
ممنونم
در محضر شما درس فراوان آموخته و می آموزم
شادکام باشید❤️
پاسخ
تیر 22, 1399
سلام جناب مرادیان عزیز
لب مریزاد
تسلط و ذوق خوبی در غزلسرایی دارید
اکثریت مصراع ها خیلی خوب پردازش شده بودند
فقط مواردی جرئی در یکی دوتا مصراع هست که باید اون اختلال خفیف ریتمی اونها برطرف بشه
مثل این مصراع
درد عشقی که نفهمید جان به قربان توام
دقیقن اخلال ریتمی در محل تلاقی ( نفهمید ) با ( جان ) مشاهده میشه . و روانی خوانش مصراع رو مختل کرده
🌹👏👌👌🌺
پاسخ
تیر 22, 1399
درود استاد شهرو
سپاس از توجه و نظر ارزنده شما🌹
شادکام باشید
پاسخ
تیر 22, 1399
غزل ناب و دل انگیزی خواندم درود بر اندیشه ی زلال شما👌👌🌺🌺
پاسخ
تیر 22, 1399
درود فراوان دوست عزیز
سپاس از حضورتان🌸
پاسخ
تیر 22, 1399
گمان نکنم به آوارگیش بیارزه
حس ات عالیه آفرین
پاسخ
تیر 22, 1399
درود بر شما
ممنون ❤️
پاسخ
بستن فرم