🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از کتاب آتشفشانِ ناز – 11

(ثبت: 223310) اسفند 21, 1398 
از کتاب آتشفشانِ ناز – 11

 

خستَه م. بیا که بی تو غمم کم نمی شود

بسیار میل روی تو دارم؛ نمی شود

هم حال هست و هم غزل و هم زلال اشک

بی تو دلم به همهمه مرهم نمی شود

ای اشک ها! به فکر چه هستید؟ بنگرید

این داغ آتشین که به شبنم نمی شود

دل را سیاه کرده ام از توده ی گناه

امّا نه این که شسته به زمزم نمی شود

در غیبت ای هنوز؟ دلم بیش از این نسوز

چشمم بر آن جمال تو محرم نمی شود؟

هم عشق را کشاندم و هم عقل را به راه

این، همنشین او نشد. آن هم نمی شود

یک عالم عشق را به تو تقدیم می کنم

شرمنده ام که شأن دو عالم نمی شود.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. امیر جلالی

    اسفند 21, 1398

    اثر شما فضایی پر از ادب داشت ، منظور این است که واژه ها و خطوط ، بی مهابا چهره نمایان نمی کردند و در عین نجابت و ادب و نظم و آرامش در کنار هم صف ارایی کرده بودند. در کل ، این اثر آرامش را القا می کرد . عاشقانه ای بود نیمه تلخ ، اما از زیبایی و خوش اهنگی اش نمی توان گذشت .
    درود بر شما

    • محمدعلی رضاپور

      اسفند 21, 1398

      درود و سپاس از لطف تان جناب جلالی عزیز❤️🙏

  2. محمدعلی رضاپور

    اسفند 21, 1398

    سلام و احترام،
    فرهیختگان بزرگوار!
    خیلی دوست دارم تعادلی میان شعر سنتی و شعر نو در آثارم داشته باشم.
    از طرفی، اشعار سنتی زیادی چاپ شده (در چند کتاب) و چاپ نشده دارم و علاقمند به نشر شان هستم و از طرف دیگر،دوستدار شناساندن قالب های تازه ای همچون سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) هستم.
    مدتی تقریبا فقط اشعار سنتی ام را نشر می دادم. دوستانی همچون استاد طارق خراسانی تذکر خوبی دادند که اگر می خواهی قالب های نوین را معرفی کنی، باید بیش تر به نشر آنها بپردازی.
    مدتی به نشر قالب های نوین پرداختم؛ اما از نشر شعر سنتی، جا ماندم.
    با اجازه تان، در بخش پیام های مربوط به شعرهای سنتی ام، اشعاری در برخی از قالب های نوین نیازمند به معرفی بیش تر می آورم:

  3. محمدعلی رضاپور

    اسفند 21, 1398

    قالب شعری سه گلشن:
    آغازگر+ بدنه+ پایانبخش؛
    با حداکثر تنوع در هر بخش
    مثال

    برجی بلند، اولِ میدانِ دل زدی

    آقا! عجب صفا به خیابان دل زدی

    آقا! غزل، زیاد کم آورد؛ آب شد

    آن شب، کنار چشم تو حالش خراب شد

    تا بوسه ای شود به لبِ گنبد، آفتاب

    از مهرتان دچار تب و التهاب شد

    از آسمان به سوی زمین، مهر، جاری است

    از چشمتان به خاطر ما انقلاب شد

    بر پلک هام گشته خراب، آشیانِ خواب

    باران زد و سرایشِ دشتِ گلاب شد

    پروانه های نور، دلاوا نسیمِ شور

    با نرخ جان به پای دل ما حساب شد

    مولا رضا! رضای تو دارم به سر، رضا!

    دل داده ام رضای تو را، سر به سر، رضا!

    ذکرِ “رضا-رضا” بدهد عشقِ تازه ام

    ای عشق! تا که عشق بگیرم ز سر، رضا!

  4. علی معصومی

    اسفند 21, 1398

    درود بر شما
    ارجمند
    🌺🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا