🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از کتاب آتشفشانِ ناز -4

(ثبت: 223298) اسفند 14, 1398 
از کتاب آتشفشانِ ناز -4

 

سرشارم از شراره و با شعرهای زار
آواروار می شکنم زار و بی قرار

آواروار می شکند دم به دم ز غم
دیوار پایدار صبوریّ استوار

دیدار یار، یار و قرارم نمی شود
باران پر ستاره! دوباره ستاره بار

باران پر ستاره! پرستار جان من!
بر پنجه های دوری یکتا، شدم دچار

پا، خسته؛ دیده، بسته؛ دلم هم شکسته است
جان، مستِ مست و، دست، تهیدست و، سر، خمار

کارم ترانه های فراقت سرودن است
با اشک آشکار برای تو دلشکار!

پروازِ راز ـ رازِ پرستوی دلنواز
آواز، ساز می کند از راز انتظار

رخساره ات هزار نگار است. دیگر است
دستم به دست دوست. مرا مست کن نگار!

ای ماه چارده! که دچار تو شد دلم
یک دم بیا به بستر بیمار بی قرار

من دوستدار دوست ام ای دوستدار دوست!
ای دوست! دوست را به حق دوست، دوست دار.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. امیر جلالی

    اسفند 14, 1398

    ابتدا اجازه بدهید آن بیتی که خیلی بر دلم نشست را بگویم :
    من دوستدار دوست ام ای دوستدار دوست!
    ای دوست! دوست را به حق دوست، دوست دار.
    حال به آن بیتی که حرف دارم می رسم :
    آواروار می شکند دم به دم ز غم
    دیوار پایدار صبوریّ استوار
    البته به گمان بنده حقیر ، صبوری پایدار و اساسا پایداری با شکستن ، … میانه ای ندارد مگر آنگه غم بی نهایت سنگین و شکننده باشد که گویا هست…
    در مجموع بی نهایت زیبا بود ارزشمند بود نیز…
    درود بر شما

  2. محمدعلی رضاپور

    اسفند 14, 1398

    سلام و احترام،
    فرهیختگان بزرگوار!
    خیلی دوست دارم تعادلی میان شعر سنتی و شعر نو در آثارم داشته باشم.
    از طرفی، اشعار سنتی زیادی چاپ شده (در چند کتاب) و چاپ نشده دارم و علاقمند به نشر شان هستم و از طرف دیگر،دوستدار شناساندن قالب های تازه ای همچون سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) هستم.
    مدتی تقریبا فقط اشعار سنتی ام را نشر می دادم. دوستانی همچون استاد طارق خراسانی تذکر خوبی دادند که اگر می خواهی قالب های نوین را معرفی کنی، باید بیش تر به نشر آنها بپردازی.
    مدتی به نشر قالب های نوین پرداختم؛ اما از نشر شعر سنتی، جا ماندم.
    با اجازه تان، در بخش پیام های مربوط به شعرهای سنتی ام، اشعاری در برخی از قالب های نوین نیازمند به معرفی بیش تر می آورم:

  3. محمدعلی رضاپور

    اسفند 14, 1398

    این بار هم اَدا/
    یک کوفه، ادّعا/
    شرمنده ام خدا!/

    خوب است یا نه: این همه، ما ادعا کنیم /
    ترسم که کوفه ی دگری را به پا کنیم/

    خیلی پر ادعا شده ام. شرم، شرم، شرم/
    کافی ست ادعا. بله، باید دعا کنیم/

    حالم بد است. پر شده از آرزوی پَست /
    “سرمست گشتنی”، تو بیا دست و پا کنیم/

    باید تلاش کرد که جان، باوفا شود /
    تا بیش تر به عاشقی اش آشنا کنیم/

    ای وای! وای! وای! عجب لاف می زنیم! /
    ترسم که عاقبت، گل زهرا، فدا کنیم/

    ای وای! وای! وای! زبانم بریده باد! /
    هرگز مباد آن که پشیزی خطا کنیم/

    شاید که ناگهان…/
    عاشق شوید هان!/
    آماده، عاشقان!//

    (قالب شعری سه گلشن:
    آغازگر+ بدنه+ پایانبخش؛ با حداکثر تنوع در هر بخش)

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا