🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اسپند بود و

(ثبت: 242940) آبان 29, 1400 

سه گلشنی در مکتب ادبی نورگرایی

(آغازگر:)
اسپند بود و زمزمه ی مادر:/
“إِنَّ مع العُسر یُسرا”//

(پیکره:)
ماییم و روزگار پر از بیداد، این آزمند درپی ویرانی/
ما، ناخدای کشتی تقدیریم، در شامگاه تیره ی طوفانی/

آخر رسیده ایم به بندرگاه، با هر تلاش و رنج و دعایی بود/
بندر ولی خودش چقَدَر خستَه ست! انگار مانده در ره طولانی/

بندر زخمی است/
بین این همه آسمانخراش/
کودکی گم شده/گمشده است/
دور از دامن دریا/
بی شک در بندر دریا گم کرده/
جان ها راحت گم می شوند/
و دلتنگی دلتنگی دلتنگی/
دومینوی بی پایانی در شهرِ… آه(!)/

از شهر هیچ لطف نخواهد ماند‌‌‌، یاران! اگر ترانه نپردازیم/
نذر نبات و چای بجای آریم! برپا کنیم رسم غزلخوانی//

(پایانبخش:)
باران! چقدر چای تو، خالی بود! باران! چقدر شعر تو روح افزا ست!/
شهری مباد بی نَفَس باران، جانم به این هوایِ/
غزل-/
باران.//

ویژگی های مکتب نورگرایی بطور
بسیار خلاصه:

نگرش توحیدی به پدیده ها در نظر و عمل و ترسیم آن در موقعیت های دنیای امروز، فراخوانی اندیشه های نورگرا از هر دین و مرامی و از هر سرزمینی با هدف ایجاد جبهه ای مشترک در برابر افکار ضد معنوی بویژه افکار صهیونیستی آخرالزمان، بهره گیری از ویژگی های مثبت سنت و دنیای پسامدرن بطور همزمان و در یک اثر واحد، توجه ویژه به میهن و بازآفرینی ارزش های مثبت میهنی نه در چارچوب ناسیونالیسم اومانیست غربی بلکه در چارچوب بومی گراییِ در مسیر توحید، کاربرد نور، رنگ، عطر، طعم و… برای تبیینِ عینیِ انتزاعیاتِ الهی بصورت نسبی‌ و همچنین برای تسلای انسانِ آزاردیده از دنیای پسامدرن معنویت گریز و….

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها 15 
  1. پیرایه یغمایی

    آبان 29, 1400

    سلام آقای رضا پور
    من خیلی مشتاقم که در مورد مکتب (نورگرايی) بدانم/ در یکی از مطالب شما دیدم که در مقابل نورگرایی نوشته بودید (چند آهنگی) / این اصطلاح یعنی اینکه شعر در طول بیان خود چند بار (وزن) عوض کند؟ (چون ما معمولاً در مورد آهنگ شعر کلمه ی (وزن) را به کار می بریم/ اگر منظور از تغییر آهنگ ، تغيير وزن باشد ، در بعضی از انواع شعر کلاسیک این نوع شعر وجود داشته ، منتها تغییر وزن گویا بر اساسی بود تا توازن و زیبایی شعر درهم نریزد/ اما اکنون از آنجا که من نوگرايی و مدرنیسم را بسیار مشتاقم، واقعاً می خواستم از شما خواهش کنم که با ذکر مثال و نمونه ، این نوع شعر را شرح بدهید و اصولش را بفرمایید چون برایم بسیار جالب است، در ضمن می شود که نام چند تن پیروان این شعر را بگویید؟ / پيشاپيش سپاسگزارم

  2. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    سلام و درود و سپاس از التفات ارزشمند شما،
    البته قالب یا گونه ای از سرایش به نام
    شعر سبز، نام دیگرش چندآهنگ است
    و در آن با گذار از وزنی به وزنی دیگر،
    واژه ها و عباراتی که در وزن پیشین نمی آمدند، گنجانده می شوند و همچنین از حال و هوایی به حال و هوایی دیگر می توان انتقال یافت مثلا از حالتی آرام و عاطفی به حالتی هیجانی و حماسی

    و اما…

    • پیرایه یغمایی

      آبان 29, 1400

      با سلام دوباره و سپاس از پاسخ و توضيحات
      من آنچه را که شما نوشتيد، پيش از نوشتن کامنت اول در خانه ی شما خواندم و حالا با توجه به اینکه من با يک مبحث تازه ای روبرو شده ام و پرسش های بسیاری در ذهنم آمده ، اگر اجازه داشته باشم ، می خواهم چند نکته را در مورد این شعر چند آهنگی يا نورگرا، یا سبز بدانم/ البته اگر پرسش های من به بیراهه می رود، شما می توانید پاسخ ندهید و جای گلايه نيست، اما اگر به قاعده است ، لطف بفرمایید و بسیار ساده و روشن به من جواب بدهيد که من چیزی دستگيرم بشود و دوباره مزاحم نشوم، از حالا هم ممنونم. / و اما آنچه می خواهم بدانم :
      اول اینکه آغازگر این نوع شعر کيست و يا چه کسانی هستند ،چون يک مکتب هنری فی البداهه آغاز نمی شود، شعر نو هم همينطور بوده ، البته همه فکر می کنند نیما شعر نو را بنيان نهاده، در صورتی که اينطور نیست، من با سندهای شاعرانه ثابت می کنم که شاعران از دوره ی نظامی از وزن و قافیه گلایه ها کرده اند، تا رسیده به زمان (یغما جندقی) / او کاملاً قالب را شکسته و سرانجام رسیده به میرزاده عشقی ، عشقی شعر نو را روی کار آورده و بعد نیما آن را کامل کرده/ هر سبکی در هنر همينطور است/ حالا این مکتب نورگرایی از چه دوره ای آمده؟ چه کسی اول بار آن را بنیان نهاده ؟ بر چه اساسی بنیان نهاده ؟ و پيروانش چه کسانی هستند؟
      دوم اینکه به گفته ی شما در این نوع شعر ( آنطور که البته من فهميدم) قالب ها و آهنگ ها در هم ادغام می شوند، آیا در این ادغام شعر از معنا هم خارج می شود؟ یا ارتباط افقی و عمودی خود را همچنان حفظ می کنند؟ مثلاً در شعر شما:
      (آغازگر:)
      اسپند بود و زمزمه ی مادر:/
      “إِنَّ مع العُسر یُسرا”//
      آيا کلمه ی آغازگز جزو شعر است؟ يا نه ؟ ( چون من متوجه نشدم راستش)
      و بعد از آن بند : اسپند بود و زمزمه ی مادر:/
      با آن آيه ی قرآنی إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
      ارتباطی دارد؟/ یعنی مادر وقتی اسپند در آتش می ریزد به نيت دور شدن از پلیدی ها می گويد: آری ، با دشوارى آسانى است؟
      و بعد آن پيکره ی موزون و باز کلمه ی (پیکره) که نمی دانم جزو شعر است يا نه؟
      و یک پرسش دیگر اينکه این علامت (/) که در آخر بعضی بندها دو بار آمده به چه معناست.
      مرا ببخشيد که با این کنجکاوی ها خسته تان می کنم ، اما فکر می کنم که حتماً بايد بدانم، چون اگر ندانم و نفهمم و نظر بدهم که این شعر خدای نکرده بی ربط است ، در برابر شعر گناه کرده ام

    • محمدعلی رضاپور

      آبان 29, 1400

      سلام و درود دوباره و فراوان سپاس از التفات ارزشمندتان
      و چند نکته:
      1. مکتب ادبی نورگرایی،
      فراتر از گونه ی شعر سبز یا چندآهنگ است که در آن، آمیختگی وزنی یا آهنگی نمایان است.
      به عبارتی: شعر سبز یا چندآهنگ هم می تواند یکی از گونه های مکتب ادبی نورگرایی باشد اما همه ی آن نیست.
      شعر پیشِ رو البته در گونه ی دیگری به نام سه گلشن است.
      2. مبانی مکتب ادبی نورگرایی،
      پشتوانه ی تاریخی و فرهنگی قابل ردیابی در اندیشه های ایرانیان بویژه ایرانیان مسلمان دارد و نمونه هایی پراکنده هم در آن می توان یافت اما اکنون
      ما برای انسجام بخشی و شناساندن و گستراندن آن، خدمتگزاری می کنیم و از فرهیختگان گرانقدر،
      کمک می خواهیم.

      • محمدعلی رضاپور

        آبان 29, 1400

        و باز

        1. بشخصه دوست دارم اشعارم بویژه در گونه های پیشرو، دارای چند لایه و بُعد باشد و دوست دارم مخاطب فعال داشته باشم، با این حال، چارچوب کلی مفهوم را با زنجیره هایی مشخص می کنم که منظور نهایی در کلیت خود، نارسا نباشد.

        2. قالب یا در واقع، گونه ی سه گلشن، دارای سه بخش است که هر سه جزء آن هستند و منظور از پیکره، طولانی ترین قسمت آن بطور معمول است.

        3. علامت / برای تمایز لَخت یا مصراع واره هاست (البته بجز درباره ی گم شده/ گمشده که نمایش دو شکل خوانش در آن است و شاید اگر در پرانتز می آمد، بهتر بود).

  3. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    سروده ی پیش رو، سرایشی پیشرو در گونه ی سه گلشن است و سه گلشن،
    گونه ای است با سه بخش آغازگر، پیکره و پایانبخش با گوناگونی پذیری بسیار در هر بخش (و گاهی بدون بخش نخستین یا پایانی).
    شعر پیشرو،
    آمیخته ای است از شعر سنتی و شعر نو و در گونه هایی همچون
    سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک به کار می رود
    و هماهنگی خوبی با مکتب ادبی نورگرایی دارد، چراکه از ویژگی های مکتب ادبی نورگرایی،
    آمیختگی سنت و نوگرایی است.
    با این حال، مکتب نورگرایی را در سایر قالب های شعری و حتی شعر سنتی هم می توان به کار گرفت.

  4. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    (نمونه ای دیگر:)

    سروشی در مکتب ادبی نورگرایی
    (با وزن پردازی پیشرو)

    بعد تونل، بنفشه زاری هست/

    باصفا باغ پر اناری هست/

    و پس از رنگ و آهن و سیمان/

    رقص اسپند و گلپر، ایمان انگیز است/

    که در این عصر شتاب و شتاب و شتاب و تسلسل ای گل!/

    هست با ما، در ما/

    سروشی شیدا – شیدا – شیدا – آرامش مست/

    چون گل نور. //

    لزوم وجود مکتبی بومی در ادبیات ایران:

    تقریباً جای مکتبی (فلسفی-) ادبی
    از بطن جامعه (و نه از جهان غرب)
    در ادبیات فارسی خالی است و آنچه ما داشته ایم، سبک هایی ادبی همچون خراسانی، عراقی و هندی بوده است و ما به دلیل نداشتن مکتب ادبی
    – که بسیار جامع تر از سبک ادبی است و قلمروی فراتر از شعر و نثر دارد و
    می تواند دیگر هنرها بلکه همه ی جنبه های زندگی را دربرگیرد-
    به ناچار در عصر نو، مقلد مکاتب اروپایی بوده و البته در این تقلیدمان گاهی نوآوری هایی نیز داشته ایم.
    اکنون، مکتب بومی نورگرایی (LIGHTISM)
    در شعر و ادبیات فارسی، مطرح شده است و به خواست خدا و با همیاری شما فرهیختگان گرانقدر، گسترش خواهد یافت و به سایر حوزه های هنر و زندگی نیز به فرخندگی خواهد رسید.
    هرچند پیش از این، آثاری پراکنده در ادبیات فارسی در ارتباط با این مطلب داشته ایم،
    اکنون با شفاف‌سازی، انسجام بخشی و توسعه ی امر در حدی که شایان ایجاد مکتبی
    فلسفی- ادبی باشد، با مکتبی بومی به نام نورگرایی روبرو هستیم که خواهان پشتیبانی فرهیختگان است و در حوزه ی ویژه ی شعر، بطور عام در همه ی قالب ها و بطور خاص در قالب ها و به عبارت بهتر د. گونه های شعر پیشرو کاربرد دارد
    (شعر پیشرو:
    گونه های آمیخته از شعر سنتی و نو همانند سه گانی، سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک
    به عنوان رو ساخت + اندیشه های مکتب نورگرایی در ژرف ساخت).
    ویژگی های مکتب نورگرایی بطور
    بسیار خلاصه:
    نگرش توحیدی به پدیده ها در نظر و عمل و ترسیم آن در موقعیت های دنیای امروز، فراخوانی اندیشه های نورگرا از هر دین و مرامی و از هر سرزمینی با هدف ایجاد جبهه ای مشترک در برابر افکار ضد معنوی بویژه افکار صهیونیستی آخرالزمان، بهره گیری از ویژگی های مثبت سنت و دنیای پسامدرن بطور همزمان و در یک اثر واحد، توجه ویژه به میهن و بازآفرینی ارزش های مثبت میهنی نه در چارچوب ناسیونالیسم اومانیست غربی بلکه در چارچوب بومی گراییِ در مسیر توحید، کاربرد نور، رنگ، عطر، طعم و… برای تبیینِ عینیِ انتزاعیاتِ الهی بصورت نسبی‌ و همچنین برای تسلای انسانِ آزاردیده از دنیای پسامدرن معنویت گریز و….

  5. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    مکتب ادبی نورگرایی چیست؟

    جریان شعر نوی جناب نیما یوشیج که بعد به شعر سپید شاملو و… منتهی شد،
    برپایه ی الگوگیری از برخی مکاتب ادبی اروپایی مثل سمبولیسم، رمانتیسم و رئالیسم بوده است و آنها این مکاتب غربی را بر شعر فارسی اجرا کرده اند (مونتاژ) و البته در جاهایی نوآوری های قابل توجهی هم دا‌شته اند اما اصل مطلب، همان الگوهای مکاتب غربی اند،
    حتی تغییراتی که جناب نیما در ظاهر شعر داد (تغییر در طول مصراع و قافیه و…) اصلش به مکتب ادبی سمبولیسم بر می گردد و حتی آثار جناب شاملو، خیلی بیش تر در مسیر مکاتب ادبی غربی است.
    در عوض، ما به مکتبی بومی به نام مکتب ادبی نورگرایی باورمندیم و آن را در آثارمان دنبال می کنیم و البته در این راه از دستاوردهای شعر نو و شعر سنتی کمک می گیریم تا به شعر پیشرو دست یابیم.
    کار ما، تنها در محدوده ی معرفی چند قالب تازه ی شعری مانند سروش، سه گلشن، شعرسبز یا چندآهنگ و شعر تک نیست و البته سه گانی بعنوان نیای آنهاست.
    کار ما، کاری اساسی با معرفی مکتبی ادبی است.
    این قالب ها یا به عبارت بهتر، این گونه های نو در شعر پیشرو هم با مکتب ادبی نورگرایی، همخوانی خوبی دارند.
    ویژگی های مکتب ادبی نورگرایی را پیش تر در فِرِسته هایی نوشته ام و قابل جستجوی اینترنتی است. بطور خلاصه
    مکتب ادبی نورگرایی، این ویژگی ها را دارد:
    معنویت، امید، بومی گرایی (بجای غربگرایی)،
    کنار هم آوردن جنبه های زندگی نوین و جنبه های سنتی باارزش (که در حال فراموشی است)
    = تمدن مدرن و پُست مدرن + سنت های باستانی،
    و مواردی از این قبیل.
    سروشی در مکتب ادبی نورگرایی از محمدعلی رضاپور:
    شعر من، شعر عصر پایان است
    عصر پایان در آن نمایان است
    عصر پایان، بدون عرفان نیست
    آخرین جان پناه، جانان است
    عاشق نورم.

    و دو مطلب دیگر:
    1. طبعا پیش از این هم اشعاری پراکنده با این گونه مضامین داشته ایم، اما وقتی می توانیم به مکتبی در این حوزه برسیم که انسجام کافی و آشکاری ویژگی های در پیوند با آن را نیز داشته باشیم و شاعران و نویسندگان، این حوزه را جدی بگیرند و بطور مشخص و پیوسته در آن فعالیت کنند. 
    2. وقتی صحبت از مکتبی ادبی می شود، 
    حوزه ی فعالیت آن به شعر و حتی ادبیات، محدود نمی شود و مثلا نقاشی، مجسمه سازی، معماری و… را نیز در بر می گیرد. 
    در مکتب ادبی نورگرایی، 
    دنیای پُست مدرن در کنار زیبایی ها و نکات مثبت سنت، ترسیم می شود، 
    نه این که دنیای پست مدرنی با ناامیدی ها، تنهایی ها، شیطان صفتی ها، تاکید بر جنبه های تلخ زندگی و….
    از طرف دیگر، در مکتب نورگرایی، ما فقط در دنیای پست مدرن زندگی
    نمی کنیم بلکه این دنیا در هنر ما نشان داده می شود. چه بسا شاعران معاصری که شعرشان نمایی از جهان معاصر نشان نمی دهد و چه بسا شاعرانی که از دنیای معاصر، تنها نکاتی را، می نمایانند به شیوه ی پوچگرایی یا سودگرایی مطلق یا غنیمت شمردن دم یا لذت گرایی مطلق و… اما نورگرایی، نگاهی دیگر به هستی دارد.

  6. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    تفاوت سبک ادبی در ایران و مکتب ادبی در اروپا و آمریکا (با نگاه جامعه شناسانه)

    نگارنده، پس از مطالعاتی مستمر در این زمينه، علاقمند است نظر خود را با جامعه ی فرهیختگان درمیان بگذارد:

    به گمان این پژوهشگر، داشتن نگاهی جامعه شناسانه به مسأله ی تفاوت سبک های ادبی در ایران و مکاتب ادبی در جهان غرب، کمک شایانی به حل این مسأله خواهد نمود.
    دقت بفرمایید:

    سبک های ادبی ایران(ایران در معنای گسترده ی تاریخی و فرهنگی اش) تا حدود بسیار زیادی، نتیجه ی طبیعی الزامات اجتماعی بوده اند و استمرار هر سبک و جایگزینی سبک پسین برای سبک پیشین، در روندی طبیعی و سلسله وار در زیستگاه اجتماعی اتفاق افتاده است.
    به بیان عینی تر، انتقال از سبک خراسانی به سبک عراقی، با خسارت دیدگی عاطفی و افسردگی اجتماعی ناشی از حملات مغول در پیوند است و البته دلایل دیگری هم بصورت طبیعی، استمرار سبک عراقی را ممکن کرده اند.
    تا این جا را پژوهشگران دیگرانی گفته اند و نگارنده از ایشان آموخته
    اما سیر مکاتب ادبی در اروپا و سپس آمریکا به کدام شیوه بوده است؟
    خوب، این را، هم می دانیم که بسیاری از این مکاتب درنتیجه ی تقابل با مکتبی قبل از خود و به منظور مقابله با آثار منفی آن به وجود آمده اند.
    اکنون، دقت بفرمایید تا ببینید که چه تفاوت آشکاری از دید جامعه شناختی می توان قائل شد میان سبک های ادبی ایرانی و مکاتب ادبی غربی.
    در باور نگارنده، نیاکان ما ایرانی ها در سامان دهی سبک های ادبی، حالتی انفعالی داشته اند، یعنی پذیرای موقعیت های موجود بوده اند، یعنی باور داشته اند که هرچه پیش آید، خوش آید.
    در سبک های ادبی ایرانی، نیاکان ما، همانند گردشگرانی بوده اند که بدون این که کنجکاوی چندانی داشته باشند، برنامه ی سفر خود را بر گردن کاروانسالارِ سیرِ طبیعیِ تاریخ می گذاشته اند تا هرجا که شد، با او بروند.
    اما در مکاتب غربی، به جای این برخورد پذیرا و انفعالی، شاهد برخوردی فعالانه و دگرگون کننده هستیم.
    بسیاری از مکاتب غربی، آشکارا با صدور بیانیه ای، حضور خود را اعلام نموده، با همکاری جمعی از فرهیختگان به مدت چند یا چندین دهه ادامه یافته اند.
    به طور خلاصه:
    در سبک های ایرانی، فرهیختگان به دنبال جریان غالب می رفته و تا انتها با آن همراهی می کرده اند اما در مکاتب جهان غرب، فرهیختگان، گروه هایی دگرانديش تشکیل داده، ضد آثار منفیِ جریان غالب، جریان دیگری تشکیل داده، سپس به کمک هم بر آن غالب می شده اند.
    شاید تنها یک بار به طور جدی در تاریخ ادبیات سنتی ایران، اقدام گروهی فعالانه ای داشته ایم و آن هم جریان بازگشت ادبی از سبک هندی به سبک عراقی بوده است و چنان که می بینیم، حتی این تک مورد هم پیشرو نبوده بلکه جنبه ی ارتجاعی داشته است و بعدها هم که به شعر نوی فارسی می رسیم، نه تنها در بُعد معنایی و ژرف ساخت بلکه در بُعد لفظی و روساخت، ایجاد انقلاب در شعر فارسی برپایه ی مکاتب ادبی غربی همچون سمبولیسم، رمانتیسم و رئالیسم صورت می گیرد.
    در باور نگارنده، پیشرفت های تمدنی و فرهنگی جهان غرب، تا حدود بسیاری با این اندیشه ی پویا و دگرگون کننده در پیوند است.
    نگارنده از چندی پیش، مکتب فلسفی- ادبی نورگرایی را به فرهیختگان گرانقدر، پیشنهاد داده است و انتظار همیاری بیش تر دارد.
    فراوان سپاس

  7. آبان 29, 1400

    یاران شعر پیشرو در ایران، افغانستان و تاجیکستان
    (به ترتیب الفبایی از نام کوچک)

    احسان کریمیان علی آبادی
    ایمان اسماعیلی راجی
    بهنام حیدری فخر
    حامی شریبی
    حبيب رضائی رازلیقی
    حسین یوسفی رزین
    حیات الله پایانی
    سعید عندلیب
    شهاب‌ الدین شجاع
    طاهره حسینزاده
    عادله ملائکه یارا
    عبدالوارث قاسمیار
    عزیز سنگین
    علی سیاوشی
    علی معصومی
    عیسی غفوری شِبرِه
    محمد صدوقی
    محمدعلی رضاپور
    مریم سهرابی
    میثم مرادی
    (و غیره)

  8. محمدعلی رضاپور

    آبان 29, 1400

    یاران شعر پیشرو در ایران، افغانستان و تاجیکستان
    (به ترتیب الفبایی از نام کوچک)
    احسان کریمیان علی آبادی
    ایمان اسماعیلی راجی
    حامی شریبی
    حبيب رضائی رازلیقی
    حسین یوسفی رزین
    حیات الله پایانی
    سعید عندلیب
    شهاب‌ الدین شجاع
    طاهره حسینزاده
    عادله ملائکه یارا
    عبدالوارث قاسمیار
    عزیز سنگین
    علی سیاوشی
    علی معصومی
    عیسی غفوری شِبرِه
    محمد صدوقی
    محمدعلی رضاپور
    مریم سهرابی
    میثم مرادی
    (و غیره)

  9. اسماعیل علیخانی

    آبان 29, 1400

    سلام بر شما 🌺

  10. محمد عالمی

    دی 14, 1400

    درودها بزرگوار
    به این مکتب علاقمند شدم
    باید بیاموزم🌺🌸🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا