🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اشک

(ثبت: 248980) تیر 11, 1401 

 

اشک بودم
درد بودی
در تمنا بهر یک آغوش
بی درنگ جاری شدم از چشم
بوسه ی گرمی به لبت هایت زدم، این آخرین بار است
حال من یک قطره بی صاحبم در کنج این خانه
لیک میبینم
جمله (چون اشک از چشمان من افتاد) دائم بر لبت داری
من چه خوش بودم
فکر میکردم که شاید دوستم داری

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا