🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نقاش

(ثبت: 267956) اسفند 4, 1402 

 

دل در طلب راهِ تو گمراه کشیدم
یک عمر عذاب از توی خودخواه کشیدم

مد نظرت بود که جانم به لب آید
آن لحظه که جای رخ تو ماه کشیدم

دیوار کج و تا به ثریای تو دیدم
دیوار خودم راست و کوتاه کشیدم

ای پیر جوان گشته چرا یاد نداری
من یوسف گمگشته از ان چاه کشیدم

از کاه من آخر تو چرا کوه کشیدی
از کوه تو دیوانه چرا کاه کشیدم

سر باز زدی از من و دل مات تو شد که
در دست تو انگشتریِ شاه کشیدم

گفتی که دگر شعر مرا دوست نداری
نقاش شدم تا به ابد آه کشیدم

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. شیدا شهبازی

    اسفند 4, 1402

    سلام و احترام
    بسیار زیبا
    ا
    گفتی که دگر شعر مرا دوست نداری
    نقاش شدم تا به ابد آه کشیدم

    👏👏

  2. حمید گیوه چیان

    اسفند 4, 1402

    درود بر شما
    شعر زیباییست
    سپاس از به اشتراک گذاری
    شاد و سلامت باشید👏👏👏👏💐💐

  3. علی میلادی

    اسفند 4, 1402

    بسیار بسیار عالی
    دست خوش 👏💐

  4. مهدی محمدی

    اسفند 4, 1402

    سلام و عرض ادب

    شعر در وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع لن) سروده شده است.

    یک عمر عذاب از توی خودخواه کشیدم

    با توجه به المان هایی که در این مصرع وجود دارد می توان مصرع های دیگر را نیز تقویت کرد. 🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا