🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 افکت

(ثبت: 14381) بهمن 25, 1397 

“افکت”

گوشه‌ی سمت راست صحنه
مرد ساده ولی کمی مغرور
سر تکان می‌دهد برای زنی
می‌شود کم‌کم از کنارش دور

بی‌توجه به او می‌اندیشد
زن به قژّ و قژِ صدای در
خانه انگار رو به ویرانی‌ست
روی دیواره‌هاش، جای سر

یک صدا هست و انعکاسِ مدام:
ما همیشه، هماره تنهاییم
چون به جز ما کسی نبوده و نیست
من و تو، تا ابد همین ماییم!

– یک نفر دور خانه می‌گردد!
– شاید امّا مزاحم ما نیست
قفلِ در باز و بسته شد آرام:
جز تو و من، کسی در اینجا نیست

خانه خالی‌ست، چند سالی هست
این چنین خسته و ترک‌خورده
مرگ مادر بزرگ را حتّی
از زوایای خاطرش برده

مرد آمد، به در اشاره نمود
زنِ ترسیده بیشتر ترسید
گفت شاید کسی سراغ از ما …؟!
انعکاسِ بمِ صدا خندید

زن به سمت مقابلش آمد
[نور سردی بر این رمانتیکی]
دست در دست مرد خارج شد
[ما همه در سکون و تاریکی]
.
.
.

یک نفر دور خانه می‌گردد
یک نفر که شبیه آن‌ها نیست
او جهان را کشیده در آغوش
“ما” برایش “من و تو” تنها نیست

یک نفر دور خانه می‌گردد
توی دستش چراغ پی‌سوزی ست
از قدیم آمده ولی ذهنش
پر، از اندیشه‌های امروزی‌ست

شاید او دختری است بازیگوش
رد شده از حصارهای حیاط
یا پسر بچه ای که از دیوار …
یا که از روی دارهای حیاط …

گوشه‌ی سمت راست صحنه
خانه‌‌ای کاملا فرو می‌ریخت
تا دوباره بنا شود محکم
منشیِ صحنه پرده را آویخت.

هیچ‌کس پشت هیچ دیواری،
یا در بسته‌ای نمی‌مانَد
دستِ کم در ضمیرِ تنهایش
نغمه‌ای از نجات می‌خوانَد

این صدا با افکت یک پرواز
پخش شد توی سالن کم نور
عکس مادر بزرگ با لبخند
شد بزرگ و بزرگتر از دور

– یازدهم بهمن نود و شش

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. هیچ‌کس پشت هیچ دیواری،
    یا در بسته‌ای نمی‌مانَد
    دستِ کم در ضمیرِ تنهایش
    نغمه‌ای از نجات می‌خوانَد

    دروها استاد نوری گرانقدرم
    بهره ها بردم از خواندن این شعر پراز تصویر که چونان نمایشنامه ای پر از جزئیات بود
    دستمریزاد و سپاس برای بازنشر👏👏👏👏👏👏🙏

    • فریبا نوری

      دی 27, 1400

      سلام و سپاس از مهر حضورت مینا یار علیزاده عزیزم
      و سپاسی دیگر بابت اشتراک بند انتخابی ات از شعر، و دریافت نظر ارجمندت 🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا