اندر حکایت ماست مالی

اندر حکایت ماست مالی

دلا یک امشبی را بیخیال و ماست مالی کن
مزن بر حال ناخوش ضد حال و ماست مالی کن

سحر تا شب شده کارت ز بهر نان نالیدن
دمی را از غم نانی منال و ماست مالی کن

بر آنانکه بدنبال بهشت و حور موعودند
بگو نزدیک شد صبح وصال و ماست مالی
کن

اگر افتد بدستت سطل ماستی در سوپر مارکت
مده بر عالم و آدم مجال و ماست مالی کن

بود در اختیارت آتشی جانسوز میدانم
بپا کن هر زمان جنگ و جدال و ماست مالی کن

بیفکن با تبر سرو سهی از ریشه اش وانگه
به نیرنگی یکی بنشان نهال و ماست مالی کن

دلار و ارز را هر لحظه گر قیمت برافزاید
بده یارانه ما با ریال و ماست مالی کن

بهر جا افتضاح اقتصادی گر ببار آید
بده بر موی نسوان اتصال و ماست مالی کن

بزن ماستی ز شیر گاوهای شیرده ! اکنون
بده با خط لوله انتقال و ماست مالی کن

و یا پر کن خلیجی را ز ماست تازه میهن
کمی بر تنگه هرمز بمال و ماست مالی کن

سفارش داده ام کادو رسد امروز یا فردا
ز استانبول برایت ایده آل و ماست مالی کن

به خط ویژه افتادی بپیچان گوش قانون را
بده محکم فشاری بر پدال و ماست مالی کن

کسی در جنگل مولا جلودارت نمی باشد
بده با سیلی خود گوشمال و ماست مالی کن

تو خود قانون گذاری و تو را قانون منی چند است
برو پشت تریبونت بنال و ماست مالی کن

میان این همه سلطان تو آن سلطان تغییری
بنفع مردم است این قیل و قال و ماست مالی کن

رسد گر بوی پولی بر مشام از مال بیت
المال
چو شیر مادرت باشد حلال و ماست مالی کن

تو هم با چنگ و دندان گر ریاست را بچنگ آری
“یگانه” جمع کن مال و منال و ماست مالی کن

#امیر_وحدتی_یگانه