🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اولین غزل من:من آن دریاچه خشکم که از باران گریزانم

(ثبت: 263050) مرداد 28, 1402 

 

من آن دریاچه خشکم که از باران گریزانم
همان گاوی که در زندان تقدیرم نگهبانم

نه حس زندگی دارم نه میل صحبت از تغییر
فقط می بارد از چشمم شرار ِ روح ویرانم

هنوزم، جای پای آسمان ، در قلب من جاریست
ولی مانند جوی فاضلابی ، در خیابانم

درون دوزخ تکرار خود آبستن رنجم
شبیه شاخه ی پژمرده و ، بی ریشه می مانم

اگر روزی درخت تشنه ای حال مرا پرسید
بگو همسایه ی باد و غبار و گُرد و طوفانم

نجاتی تازه میجویم به چاهی تازه می افتم
همانند تمدن های رفته ، رو به پایانم

 

شاعر: ابوالقاسم کریمی
با تشکر از شاعر گرامی علی معمومی
من آن شمعم که میسوزد دمادم رو به پایانم
چنان بادی که در صحرا به هر سوئی گریزانم

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نقدها
  1. ابراهیم صادقی

    شهریور 1, 1402

    من ادیب نیستم که نقد کنم اما این شاعر جوان دارای روح حساس و طبع روانی دارد .عیبی که دیدم شعر امروز باید فریاد کاوه وار زند و نشاط مبارز بودن را جاری سازد
    مانند این نوشته که البته محتوای فرهنگ دوستی ،پویایی،مهر ایرانی و انسانیت را القا میکند
    منم آن کاوه و بابک که بر ضحاک می تازم
    منم آزاده ای نیرم که از پشت دلیرانم
    اگر چه زخم ها بر تن نشسته زار و رنجورم
    قوی چون، رستم ،رها چون مرغ طوفانم
    سخن آهسته میگویم به نرمی همچو ابریشم
    ولی دشمن ستیز ی عاشق فرهنگ ایرانم
    اگر چه در قفس می‌سوزم و نابود میگردم
    تهی دستی،شکسته دل ،به گوهر لیک انسانم

نظرها
  1. معصومه بیرانوند

    مرداد 28, 1402

    اگر روزی درخت تشنه ای حال مرا پرسید
    بگو همسایه ی باد و غبار و گُرد و طوفانم

    سلام
    بسیار زیبا بود

  2. محمدی

    مرداد 28, 1402

    بسیار زیبا بود 💐

  3. مرداد 29, 1402

    سلام

    خود شعر زیباست اما روبنای شعر تعریفی نیست تعدد حروف ربط، کلمه‌های پر کننده وزن، و گاه حشو در این موارد شعر نیاز به ویرایش و احتیاج به تجدید نظر دارد

  4. شهریور 5, 1402

    دراندیشه گرفتارم رهایی سخت دشوار است،،دلم رنجور از این وضع ببین جسمم چه بیمار است

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا