🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 این غم ها…

(ثبت: 246778) فروردین 17, 1401 
این غم ها…

 

این غم ها…
این غم ها…
که از این شانه به آن شانه می گذارم شان
همه پاداش تنهایی یگانه من است

این رویا ها…
این رویا ها…
که شب ها بالش تنهایی مرا خیس می کنید
عاقبت کنار نیامدنم
با آن فرشته ی ذاتی ست
که من در درونم خشکاندم

این حلقه ها…
این حلقه ها…
که برادر همزاد من است
با گردنم تا ابد پیمان صلح بسته اند

تنهایی ام از آن لحظه شیرین گشت
که شیدایی پر ز رازم
مرا به کوره خانه ی اندیشه های بی ثمر رهسپار کرد!

این ابرها…
این ابر ها…
که اشک های مرا در توشه دارند
دیر زمانی خواهند بارید
دیر زمانی که دیگر من نیستم!

این خنده ها…
این خنده ها…
که از ته گلوی این اژدها مسلول
به گوش شاهزاده ی پای در زنجیر می رسد
پایان قصه یست که من در درونم اغازیدم

این فواره های خونین…
این فواره های خونین…
که سرنگونی آغاز دوباره تولد ایشان است
پاداش خیزش گل های سرخی ست
که من در درونم اغازیدم

این مرگ ها…
این مرگ ها…
که پیاده می کنند بی خبر
آدم ها را
از چرخ فلک زندگی
در انتهای کوچه فرصت
انجمنی بر پا کرده اند
که هر لحظه به ریش آدم ها می خندند!

با تشکر
دانیال فریادی

با نقد سودمند خویش راهگشا باشیم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا