🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیچ صبرم هرز شد از بس که پیچاندی مرا
پیش چشم دیگران با طعنه گریاندی مرا
در نگاه باغبان آفت نبودم پس چرا ؟
چون گیاه هرز در چشمشش نمایاندی مرا
شکوه ی بی مهریت را پیش کی باید برم
تا بداند با سگان همخانه گرداندی مرا
کارد را در استخوان طاقتم کردی فرو
تا به روی خاک ذلت خوب غلطاندی مرا
نقش اول را به من هرگز ندادی و فقط
چون عروسک مدتی در صحنه رقصاندی مرا
گر ضعیفم در تقابل با نگاه عاشقت
عیب از من نیست چون از عشق ترساندی مرا
جای خالی در دلت هرگز برای من نبود
چون اگر من داشتم جایی ,نمی راندی مرا
هر چه نالیدم منه بر چله ی کین تیر قهر
بیشتر از دشمنانم تیر باراندی مرا
چون نمی انداختی در کاسه ی قلبم وفا
از چه رو با پافشاری پیش خود خواندی مرا
عمر محنت شد بلند از آن سبب تا جرعه ها
از سر آب بقای جور نوشاندی مرا
کشور گیسوی تو شد موطن من ای دریغ
با پریشان کردنش از خانه کوچاندی مرا
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اسفند 19, 1401
سلام و درود
خوش آمدید
پاسخ
اسفند 19, 1401
درودها بر شما جناب قادری نازنین
ادیب ارجمند
♡♡♡
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
در پناه خدا
پاسخ
اسفند 19, 1401
کشور گیسوی تو شد موطن من ای دریغ
با پریشان کردنش از خانه کوچاندی مرا
درودو سپاس بر شاعر بزرگوار وبا ذوقم
جناب قادری
دستمریزاد بزرگوار زیبا و هنرمندانه و دوست داشتنی است عزیز
🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
اسفند 19, 1401
درودبرشما جناب اقای قادری عزیز
خیرمقدم
غزل زیبایی راقلم زدهاید.
احسنتم
موفق باشیدبزرگوار.
🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم