🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
(1)
وقتی از خدمت هر شعله
کمی دور شویم
خاک و خاکسترمان
آزاد است
تن به طوفان بسپارد
برود
بی فریاد!
*****
(2)
با همان زهر
که آهسته نشاندی در یاد
خانه ی لمس مرا
شعله دهی از فریاد
*****
(3)
باید پنجره ها را
به خاک بسپارم
روزها پیاپی می گذرد
و تو
خورشید آسمانم
نمی شوی!
*****
(4)
آنقدر خشک
باغ اندیشه ام را آراست
که صدای
ترق ترق شکستن شاخه های افکارم
گوش های خودش را نیز می آزارد!
****
(5)
بشِکن
قامتِ احساس مرا
با هر سنگ،
.
.
.
در پرِ پر زدنم
می بینی
ردّ خونین قلم،
می کشد
سرمه به چشمانِ جهانم
بی رنگ!
****
(6)
خدا نکند
اژدهایی نادان
با توهم خیر خواهی
آه بکشد!
بچگیام
10 خرداد 95
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):