🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
1
زندگی یادم داد
زن و مرد
آنقدر برابرند
که خیال از بازوانی
که تنهایی شانه هایت را بپوشاند
فقط با نبودش
اقتدار گام هایت را
در هم خواهد شکست
#####
2
همیشه دیر آمدی
آنقدر دیر که
بی بهار و بی تابستان
فقط در تو پاییز
با من فریاد می کشید
#######
3
با تو
همیشه رنجی است
که تلخ
به تاراج قلبم
قدم نهاده
مردانه اگر
راه می شناختی
روزگار
سنگ بر سنگ
چشمانم نمی بست!
####
4
همیشه کوتاه
عصاره از بهار را
در قلبم به مهر فشردی
و بعد در دو پای رفتنت
تنهایی
آن زمان نشناس بی احساس
بی وقفه
زمستان را
در من آواز کرد
– بچگیام
24 تیر نود و پنج
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):