🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسوخت………………………غزل
با نگاه دلفریبت دين و ایمانم بسوخت
از شرار چشم جادویت دل و جانم بسوخت
تاب گیسوی کمندت حلقه شد بر گردنم
در تب و تاب خیالت جمله بنیانم بسوخت
شعله بر جانم فکندی با خم ابروی خود
معتکف گشتم به محرابت شبستانم بسوخت
عهد کردم تا ننوشم از می لب های تو
توبه ام بشکست نا گه عهد وپیمانم بسوخت
در غزل آرایه ای بر خال هندویت زدم
آتشی بر دفترم افتاد و دیوانم بسوخت
ناله سر دادم چو نی از بی وفایی های تو
آه جانسوزم شراری شد نیستانم بسوخت
شمع بزم دیگران گشتی و من مجنون شدم
حسرتت در جان من ماند و گریبانم بسوخت
شکوه کم کن ( عارفا ) اینگونه دلخونم مکن
شرح قصه تا نمودی اشک چشمانم بسوخت
شاعر : انصاری ( عارف ) تهران
تاریخ سرایش ۱۴۰۰/ ۱۴/۹
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آذر 15, 1400
شعله بر جانم فکندی با خم ابروی خود
معتکف گشتم به محرابت شبستانم بسوخت
عهد کردم تا ننوشم از می لب های تو
توبه ام بشکست ناگه عهد وپیمانم بسوخت
سلام و درود بر استاد انصاری عزیز
غزل بسیار عاشقانه ای را از شما خواندم و لذت بردم
در پناه خدا……. 🌿❤️🙏🙏🙏🙏👏❤️🌿
پاسخ
آذر 15, 1400
. استاد ارجمند .
. چرا به صفحه دوستان و همکاران ادبی خود نمیروید
. چرا نظرات ارزشمند خود را از آنان دریغ می کنید ؟؟
. دوستان در پاسخ لاجرم به صفحه شما خواهند آمد
. و بدین طریق تبادل اندیشه ها و افکار گوناگون
. باعث رُشد و شکوفای غنچه های لب به خنده باز نکرده دانش و
. آگاهی هایمان خواهد شد ، اینک می توانیم فضای سایت را
. سرشار از مهر ، عشق ، شعر ، صمیمیت و صداقت کنیم .
. بیایید با یکدیگر . .
. (( فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ))
. و ما در انتظار نظرات دوستان خواهیم بود
. سایه سار عمرتان به درازنای طره های شادمانی باد🌸🌿🌸
پاسخ
آذر 15, 1400
. استاد گرامی غزل است و از عاشقی سرودن
. بسیار شیوا و زیبا غزلی خواندم 🌸
. یادم آمذم که . .
. پدر عشق بسوزد که در آورد پدرم 😂😂
. خوش باش که عمر در گذر است 🌸🌿🌸
پاسخ
آذر 15, 1400
در غزل آرایه ای بر خال هندویت زدم
آتشی بر دفترم افتاد و دیوانم بسوخت
درودها جناب انصاری گرانقدر 🌹👏🌹
پاسخ
بستن فرم