🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بغض سنگی

(ثبت: 234992) دی 10, 1399 
بغض سنگی

 

من، كودكی هايم
بر شانه های زخمی اين كوچه ها جا ماند
وقتی پدر را می زدند و… مادرم
در چشمهای شهوت اين قوم تنها ماند…
وقتی كه رو به خندهٔ سربازهای مست آوردم
و سنگهای هفت سنگم را
– در زير بارانی كه از اين بغض می باريد –
هفتاد بار از كينهٔ خود پرت می كردم …
ای سرزمين مثل من دلتنگ !
ای كوچه های سنگ روی سنگ !
آوارگی چشمهای من ،
در روزهای زخمی تو ، قد كشيده است ؛
هفتاد سال از غصهٔ تو بگذرد حتا
هفتاد سال از غربت من بگذرد حتا
هرگز نخواهد رفت بغض سنگی ام از دست …

جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا