🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تاوان

(ثبت: 254367) دی 7, 1401 

تاوان

ای عشق! تاوان گناهم را ندادی
سرمایه ی عمر تباهم را ندادی

دل را بدنبال خودت هرسو کشیدی
تضمین کار اشتباهم را ندادی

در گیر و دار قصه ی دلدادگی ها
صبر مرا بردی و آهم را ندادی

من پادشاه مرز و بوم درد بودم
تاج از سرم بردی کلاهم را ندادی

صد کوه امیّد مرا بر باد دادی
با خرمنی از گندمم کاهی ندادی

در آتشی با دود اسپندم نهادی
یک بوته از مهرگیاهم را ندادی

جامانده ای بین ندانم های خویشم
سر رشته ای از راه و چاهم را ندادی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. من پادشاه مرز و بوم درد بودم
    تاج از سرم بردی کلاهم را ندادی👏👏👏👏سلام و درود

  2. سلام و درود

    غزلی زیبا از دوست شاعر گرانمهرم خواندم

    در پناه خدا🌿👏👏👏👏👏👌🌿

  3. درود بر شما استاد معصومی گرانمهر

    چقدر زیباااا

    لذت بردم از شعر پاکتان

    درود های فراوان نثارتان

    💐🌿🙏🙏👏👏👏❤️❤️
    🙏🙏🙏🙏🙏

  4. محمد خسروی

    دی 7, 1401

    بسیار زیباست
    سلام و عرض ادب
    شاد باشید💐👏💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا