🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تن چوبه خیال

(ثبت: 264359) مهر 11, 1402 

💫نمیخام چتر…

قطره های دردِ بارون
پا رو قلبِ دشت می ذاره
آسمون به یادِ اون که
از دلم گذشت می باره

از تو آغوشِ درختا
پرکشید چند تا کبوتر
رفتن از غروب پاییز
به یه جای سبز و دورتر

یه جالیزِ زرد و خالی
که ازون دور دورا پیداست
خاکشم خبر نداره
که چقدر این روزا تنهاست

ولی یک مترسک اونجاست
که به پایِ اون نشسته
دلِ چوبیشو زمونه
تنشو بارون شکسته

یه مترسکم که بی تو
تو خزون رو به زوالم
میزنه نم نم یادت
رویِ تن چوبه خیالم

رقصِ موهایِ خیالت
میریزه توی هوام عطر
زیرِ بارونت می شینم
نمیخوام چتر نمیخوام چتر

می پره پرنده ی تو
از رو شاخه سارِ خستم
من تو جالیز جدایی
پایِ انتظار نشستم

رقص موهای خیالت
میریزه توی هوام عطر
زیر بارونت میشینم
نمیخوام چتر نمیخوام چتر

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

نظرها
  1. مهرداد مانا

    مهر 12, 1402

    تصویر و تخیل زیبایی بود . و روی همان ریل هم خوب پیش رفتی
    فقط یه سوال :
    کی به شما چتر تعارف کرده که چهاربار گفتی : ” نمیخوام چتر ” ؟

    • سحر فهامی

      مهر 12, 1402

      ممنونم مانای گرامی.
      چتر خودمو میگم کسی تعارف نکرده😂😂

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا