🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باید رفت
از سیاهیِ منظرِ این چشمانِ گناه بین
دور باید شد
از طمطراق این کهنه بازار
در قلهٔ کوهی به دور دستها
خلوتی دگرگونه باید کرد با بلوطی که
صدرِ سینه اش صد یادگار دارد
از زخمِ نادانیِ مردمان
اما باز
به نظاره نشسته آفاق بلند
دل بسته به زایش سحر وُ ولادتِ صبح
که شاید باز بیند
خرامش خورشید وُ روشنایِ روز
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
فروردین 21, 1402
درود🌹🌹
پاسخ
فروردین 21, 1402
هزاران درودتان باد ارجمند و گرانمایه
پاسخ
فروردین 21, 1402
سلام و درود
بسیار عالی
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
فروردین 21, 1402
بسیار سپاس از لطفتان ارجمند و گرانمایه
پاسخ
بستن فرم